شرط وراثت زنده بودن در حین فوت مورث است و اگر حملی باشد در صورتی ارث می برد که نطفه او حینالموت منعقد بوده و زنده هم متولد شود اگر چه فوراً پس از تولد بمیرد.
تفسیر ماده 875 قانون مدنی:
1- فوت مورث، "سبب" ارث، و زنده بودن وارث در زمان فوت "شرط"وراثت است.
2- منظور از انعقاد نطفه همان لقاح می باشد یعنی امتزاج و ترکیب تخمک و اسپرم.
3- شرط اصلی وراثت حمل، وجود او در زمان فوت مورث است و زنده متولد شدن آن شرطی است که دلالت بر همان شرط اصلی می کند در واقع شرط متاخر است در نتیجه اثر آن به گذشته سرایت کرده و تاریخ انعقاد نطفه، ملاک اثرگذاری محسوب می شود.
با شک در حیات حین ولادت حکم وراثت نمیشود.
تفسیر ماده ۸۷۶ قانون مدنی:
۱- بنا بر نظر دکتر صفایی، زنده بودن حمل را نمی توان استصحاب کرد و حکم به بقاء و تولد طفل داد بلکه ولادت باید ثابت شود چرا که بین امر یقینی (حیات جنینی) و مشکوک (حیات پس از تولد) وحدت وجود ندارد.
۲- مرگ حمل در جریان ولادت و پیش از انفصال از اندام مادر باعث حرمان حمل از ارث می باشد.
در صورت اختلاف در زمان انعقاد نطفه امارات قانونی که برای اثبات نسب مقرر است رعایت خواهد شد.
تفسیر ماده 877 قانون مدنی:
اگر طفل تا شش ماه پس از فوت مورث متولد شود، از وی ارث می برد خواه زن ازدواج کرده یا نکرده باشد؛ اگر طفل بعد از ده ماه متولد شود، قرینه بر عدم شکل گیری نطفه در زمان فوت بوده و طفل ارث نمی برد و اگر بین شش تا ده ماه از مرگ مورث متولد شود اگر زن شوهر نکرده باشد، ملحق به مورث بوده و از او ارث می برد ولی اگر زن ازدواج کرده باشد اصولا طفل ملحق به شوهر دوم است لذا از متوفی ارث نمی برد مگر خلاف آن اثبات شود.
هرگاه در حین موت مورث حملی باشد که اگر قابل وراثت متولد شود مانع از ارث تمام یا بعضی از وراث دیگر میگردد تقسیم ارث به عمل نمیآید تا حال او معلوم شود و اگر حمل مانع از ارث هیچ یک از سایر وراث نباشد و آنها بخواهند ترکه را تقسیم کنند باید برای حمل حصهای که مساوی حصه دو پسر از همان طبقه باشد کنار گذارند و حصه هر یک از وراث مراعا است تا حال حمل معلوم شود.
اگر بین وراث غایب مفقودالاثر باشد سهم او کنار گذارده میشود تا حال او معلوم شود، در صورتی که محقق گردد قبل از مورث مرده است حصه او به سایر وراث برمیگردد والا به خود او یا به ورثه او میرسد.
قتل از موانع ارث است بنابراین کسی که مورث خود را عمداً بکشد از ارث او ممنوع میشود، اعم از اینکه قتل بالمباشره باشد یا بالتّسبیب و منفرداً باشد یا به شرکت دیگری.
(اصلاحی 14-08-1370)- در صورتی که قتل عمدی مورث به حکم قانون یا برای دفاع باشد، مفاد ماده فوق مجری نخواهد بود.
تفسیر ماده 881 قانون مدنی:
1- قاتل باید مشروع بودن قتل را اثبات نماید.
2- شوهری که زن خود را در فراش بیگانه بکشد، ممنوع از ارث نمی باشد زیرا عمل وی از مصادیق قتل به حکم قانون موضوع ماده 630 قانون تعزیرات است.
(الحاقی 14-08-1370)- کافر از مسلم ارث نمیبرد و اگر در بین ورثه متوفای کافری، مسلم باشد وراث کافر ارث نمیبرند اگرچه از لحاظ طبقه و درجه مقدم بر مسلم باشند.
بعد از لعان زن و شوهر از یکدیگر ارث نمیبرند و همچنین فرزندی که به سبب انکار او لعان واقع شده از پدر و پدر از او ارث نمیبرد، لیکن فرزند مزبور از مادر و خویشان مادری خود و همچنین مادر و خویشان مادری از او ارث میبرند.
هرگاه پدر بعد از لعان رجوع کند پسر از او ارث میبرد، لیکن از ارحام پدر و همچنین پدر و ارحام پدری از پسر ارث نمیبرند.
تفسیر ماده 883 قانون مدنی:
منظور از پسر در این ماده، فرزند است (ماده 882 قانون مدنی)، بنابراین هرگاه پدر پس از لعان رجوع کند، دختر از او ارث می برد.
ولدالزّنا از پدر و مادر و اقوام آنان ارث نمی برد، لیکن اگر حرمت رابطه ای که طفل ثمره آن است نسبت به یکی از ابوین ثابت و نسبت به دیگری به واسطه اکراه یا شبهه زنا نباشد طفل فقط از این طرف و اقوام او ارث می برد و بالعکس.
تفسیر ماده 884 قانون مدنی:
1- مشروع بودن نسب، شرط وراثت است به همین دلیل فرزند نامشروع مقتضی توارث را ندارد و برخلاف ظاهر قانون مدنی نباید ولادت از زنا و لعان را در زمره موانع ارث آورد.
2- فرزند ناشی از تماس نامشروع بدنی مثل تفخیذ هم ارث نمی برد ولو زنا محقق نشده باشد.
3- قانونگذار در ماده 884 قانون مدنی، توارث بین طفل نامشروع و پدر و مادر طبیعی وی و اقوام آنان را منع کرده است.
اولاد و اقوام کسانی که به موجب ماده ۸۸۰ از ارث ممنوع میشوند محروم از ارث نمیباشند، بنابراین اولاد کسی که پدر خود را کشته باشد از جد مقتول خود ارث میبرد اگر وارث نزدیکتری باعث حرمان آنان نشود.
افزودن دیدگاه
دیدگاه کاربران