صلح ممکن است یا در مورد رفع تنازع موجود و یا جلوگیری از تنازع احتمالی در مورد معامله و غیر آن واقع شود.
تفسیر ماده 752 قانون مدنی:
1- صلح مصدر است و به معنای تسلیم، سازش و آشتی است. صلح به عقدی گفته می شود که مطابق با آن، دو طرف عقد در پیدایش یا زوال یک رابطه حقوقی توافق می کنند.
2- در عقد صلح تسالم و تسامح (=حسن تفاهم، گذشت) وجود دارد و این تسالم جنبه اصلی دارد.
3- عقد صلح می توان سبب ایجاد حق، اتقال حق و یا اسقاط حق گردد.
4- کسی که مالی را به عنوان عقد صلح به شخص دیگری می دهد «مصالح» و به طرف دیگر که این انشاء را می پذیرد، «متصالح» گویند.
برای صحت صلح طرفین باید اهلیت معامله و تصرف در مورد صلح داشته باشند.
تفسیر ماده 753 قانون مدنی:
1- طرفین صلح لازم است که دارای اهلیت باشند. بنابراین صلح مجنون و صغیر غیرممیز به جهت فقدان اراده باطل است و صلح سفیه و صغیر ممیز غیرنافذ می باشد و نیاز به تنفیذ سرپرست وی دارد.
2- همچنین مستند به ماده 418 قانون تجارت صلح ورشکسته صحیح نیست.
3- صلح نسبت به مال غیر غیرنافذ و تابع معاملات فضولی می باشد.
هر صلح نافذ است جز صلح بر امری که غیر مشروع باشد.
تفسیر ماده 754 قانون مدنی:
1- جهت عقد صلح اگر هنگام عقد مورد تصریح قرار می گیرد حتما می بایست مشروع باشد و الا عقد صلح، صحیح نیست.
2- صلح در خصوص احوال شخصیه مانند حق زوجیت علی الاصول صحیح نمی باشد.
3- منظور ماده 754 قانون مدنی این است که صلح نمی تواند به معاملات باطلی که با نظم عمومی ارتباط دارد، چهره قانونی ببخشد و در صورت وقوع چنین معاملاتی در قالب صلح، به دلیل نامشروع بودن، موثر نبوده و نمی تواند مانع طرح دعوای بطلان آن گردد.
صلح با انکار دعوی نیز جایز است بنابراین درخواست صلح اقرار محسوب نمی شود.
تفسیر ماده 755 قانون مدنی:
منظور این است که هرگاه خوانده، دعوای طرح گردیده را منکر شود، همچنان می تواند با خواهان نسبت به همین دعوی صلح کند و این انکار، مانع انعقاد صلح نمی باشد.
حقوق خصوصی که از جرم تولید میشود ممکن است مورد صلح واقع شود.
تفسیر ماده 756 قانون مدنی:
حقوق خصوصی که از جرم ناشی می شود اعم از ضرر و زیان ناشی از جرم یا بابت دیات و قصاص در قانون مجازات عمومی می تواند مورد صلح قرار گیرد.
صلح بلاعوض نیز جایز است.
تفسیر ماده 757 قانون مدنی:
1- عقد صلح، اصولاً معوض است اما به طور کلی در تقسیم بندی عقود مجانی و معوض نمی گنجد.
2- صلح در مورد دعاوی، عقدی است معوض اما در مورد معاملات ممکن است معوض باشد یا مجانی.
3- صلح عقدی است لازم، حسب مورد تملیکی یا عهدی، معوض یا مجانی، رضایی و مسامحه ای.
صلح در مقام معاملات هر چند نتیجه معامله را که به جای آن واقع شده است میدهد لیکن شرایط و احکام خاصه آن معامله را ندارد، بنابراین اگر مورد صلح عین باشد در مقابل عوض، نتیجه آن، همان نتیجه بیع خواهد بود بدون اینکه شرایط و احکام خاصه بیع در آن مجری شود.
تفسیر ماده 758 قانون مدنی:
1- صلح می تواند نقش هر یک از معاملات اعم از معوض یا غیرمعوض، معاملات ناقل عین یا منفعت را ایفاء نماید.
2- در این حالت عقد صلح، نتیجه آن معامله ای را می دهد که نقش آن را ایفاء می نماید، ولی شرایط و احکام مخصوص آن معامله را نخواهد داشت.
حق شفعه در صلح نیست هر چند در مقام بیع باشد.
تفسیر ماده 759 قانون مدنی:
یکی از شرایط ایجاد حق شفعه، انتقال از طریق بیع است. لذا حق شفعه در صلح راه ندارد و چنانچه شریک اقدام به انتقال حصه خود به دیگری از طریق عقد صلح نماید، حق شفعه برای شفیع ایجاد نمی گردد.
صلح عقد لازم است اگر چه در مقام عقود جائزه واقع شده باشد و بر هم نمی خورد مگر در موارد فسخ به خیار یا اقاله.
تفسیر ماده 760 قانون مدنی:
عقد صلح لازم است حتی صلحی که در مقام عقود جایز منعقد شده باشد مانند صلح بلاعوض که در موقعیت عقد هبه قرار می گیرد و برخلاف عقد هبه پس از تشکیل آن، هیچ یک از طرفین نمی تواند آن را فسخ کند مگر به وسیله یکی از خیارات و یا اقاله.
صلحی که در مورد تنازع یا مبنی بر تسامح باشد قاطع بین طرفین است و هیچ یک نمیتواند آن را فسخ کند اگر چه به ادعای غبن باشد مگر در صورت تخلف شرط با اشتراط خیار.
اگر در طرف مصالحه و یا در مورد صلح اشتباهی واقع شده باشد صلح باطل است.
تفسیر ماده 762 قانون مدنی:
مستنبط از ماده 201 قانون مدنی، اگر در طرف مصالحه اشتباهی واقع شده باشد، صلح در صورتی باطل است که شخصیت طرف، علت عمده عقد باشد.
صلح به اکراه نافذ نیست.
تدلیس در صلح موجب خیار فسخ است.
صلح دعوی مبتنی بر معامله باطله باطل است ولی صلح دعوی ناشی از بطلان معامله صحیح است.
تفسیر ماده 765 قانون مدنی:
1- صلح دعوای مبتنی بر معامله باطل، بمعنای آن است که طرفین به تصور اینکه معامله منعقده صحیح بوده است، بر روی آن صلحی را انجام می دهند، بعداً کاشف بعمل می آید که معامله از ابتدا باطل بوده و صلح بر روی یک معامله باطل صورت گرفته است. بطور مثال معامله بر روی مبیعی صورت گرفته بوده که متعلق به غیر بوده و متعلق به فروشنده نبوده، بر روی آن معامله، صلحی نیز انجام گرفته، در صورت عدم تنفیذ مالک، این صلح صحیح نخواهد بود چراکه بر روی یک معامله باطل بوده است.
2- در شرایطی که یکی از طرفین معامله ادعای بطلان معامله را داشته باشند و در همین شرایط دعوای خود را به صلح خاتمه دهند، این صلح صحیح خواهد بود مگر آنکه بطلان قرارداد مرتبط با نظم عمومی باشد.
اگر طرفین به طور کلی تمام دعاوی واقعیه و فرضیه خود را به صلح خاتمه داده باشند کلیه دعاوی داخل در صلح محسوب است اگر چه منشأ دعوی در حین صلح معلوم نباشد مگر اینکه صلح به حسب قرائن شامل آن نگردد.
تفسیر ماده 766 قانون مدنی:
مطابق با نظر دکتر کاتوزیان اگر میان زیان دیده و مسئول حادثه، صلحی حادث گردد، موضوع صلح، فقط مواردی را شامل می شود که زیان دیده در زمان انجام صلح، از آنها اطلاع داشته است مگر آنکه در زمان تنظیم صلح، شرط شود که این صلح، تمامی زیان های احتمالی را نیز در بر می گیرد.
اگر بعد از صلح معلوم گردد که موضوع صلح منتفی بوده است صلح باطل است.
در عقد صلح ممکن است احد طرفین در عوض مالالصلحی که میگیرد متعهد شود که نفقه معینی همهساله یا همهماهه تا مدت معین تأدیه کند این تعهد ممکن است به نفع طرفین مصالحه یا به نفع شخص یا اشخاص ثالث واقع شود.
در تعهد مذکوره در ماده قبل به نفع هر کس که واقع شده باشد ممکن است شرط نمود که بعد از فوت منتفع نفقه به وراث او داده شود.
صلحی که بر طبق دو ماده فوق واقع میشود به ورشکستگی یا افلاس متعهد نفقه فسخ نمیشود مگر اینکه شرط شده باشد.
افزودن دیدگاه
دیدگاه کاربران