نحوه طرح دعوای فسخ نکاح به جهت تدلیس یا تخلف از شرط صفت

فسخ نکاح به جهت تدلیس یا تخلف از شرط صفت
18 تیر 1403 0 238
فسخ نکاح به جهت تدلیس

نحوه طرح دعوای فسخ نکاح به جهت تدلیس یا تخلف از شرط صفت

تدلیس به انجام عملیاتی گفته می شود که منجر به فریب طرف معامله می گردد (مستنبط از ماده ۴۳۸ قانون مدنی). جهت تحقق تدلیس لازم است که اولاً عملیات فریبکارانه، حادث‌ گردد ثانیاً انجام این عملیات، باعث فریب طرف مقابل گردد. بطور مثال در عقد ازدواج، مرد خود را دارای مقام مهم در یکی از ارگان های مهم دولتی معرفی می نماید. اگر هر یک از زوجین، در عقد ازدواج مرتکب تدلیس شود، طرف مقابل این حق را خواهد داشت که تحت شرایط مندرج قانونی، اقدام به فسخ نکاح نماید. در مقاله حاضر سعی می گردد به تفصیل در خصوص نحوه طرح دعوای فسخ نکاح به جهت تدلیس یا تخلف از شرط صفت، پرداخته شود.

مطلب مرتبط: فسخ نکاح به چه معنا می باشد؟

دعوای فسخ نکاح به جهت تدلیس یا تخلف از شرط صفت

جهت طرح دعوای فسخ نکاح به جهت تدلیس یا تخلف از شرط صفت، لازم است که اولاً رابطه زوجیت فی مابین خواهان و خوانده دعوا احراز گردد (ضمیمه نمودن عقدنامه). ثانیاً تدلیس یا تخلف از شرط صفت از جانب یکی از زوجین، احراز و اثبات گردد. ثالثاً کسی که خواهان فسخ نکاح است اراده خود مبنی بر فسخ نکاح را به هر لفظ یا عملی اعلام نماید. دعوای فسخ نکاح به جهت تدلیس یا تخلف از شرط صفت در زمره دعاوی غیرمالی می باشد که هزینه دادرسی آن نیز مطابق با آن پرداخت می گردد. مستند به ماده 8 قانون حمایت خانواده، طرح این دعوا مستلزم تقدیم دادخواست است اما رسیدگی به آن بدون رعایت تشریفات آیین دادرسی مدنی صورت می گیرد. 

دادگاه صالح جهت رسیدگی به دعوای فسخ نکاح به جهت تدلیس یا تخلف از شرط صفت، اگر خواهان دعوا، زوجه باشد، وفق ماده ۱۲ قانون حمایت خانواده، دادگاه خانواده محل اقامت زوج یا دادگاه خانواده محل سکونت زوجه می باشد اما اگر خواهان دعوا، زوج باشد، صرفاً دادگاه خانواده محل سکونت زوجه صالح به رسیدگی خواهد بود.

مطلب مرتبط: نحوه طرح دعوای فریب در ازدواج

نکات مهم در طرح دعوای فسخ نکاح به جهت تدلیس یا تخلف از شرط صفت

1- مقنن در قانون مدنی طی مواد ۴۳۸ الی ۴۴۰، در خصوص تدلیس صحبت نموده است. مصادیق تدلیس عبارتند از:

بطور مثال مردی خود را بسیار متمول و ثروتمند معرفی نماید یا با ارائه مدرک جعلی، خود را دارای تحصیلات در مقطع دکتری معرفی نماید یا آنکه دختر، باکره نبوده باشد و بکارت خود را ترمیم نموده باشد اما به پسر اعلام ننموده باشد و یا آنکه خود را دارای هنر موسیقی معرفی نموده باشد و ... در صورتی که با انجام این امور، طرف دیگر فریب خورده و عقد نکاح جاری گردد، تدلیس در نکاح رخ داده است که وفق ماده 647 قانون مجازات اسلامی، این موضوع، جرم بوده و مجازات آن سه ماه تا یک سال حبس می باشد. ناگفته نماند که گاهی اوقات ممکن است که یکی از زوجین با تبانی با شخص ثالثی، موجب فریب طرف مقابل شود در اینصورت نیز تدلیس حادث گردیده است.

2- تخلف از شرط صفت بدین معنا است که صفت خاصی در یکی از زوجین شرط می شود اما بعد از جاری شدن صیغه نکاح، مشخص می شود که فرد دارای آن صفت نیست. بنابراین طرف مقابل می تواند نکاح را فسخ نماید. (مستنبط از ماده 1128 قانون مدنی

همچنین مستند به ماده 1131 قانون مدنی، اعمال حق فسخ در عقد نکاح، فوریت دارد و‌ می بایست به محض اطلاع از تخلف از شرط صفت، توسط ذیحق اعمال گردد. نکته قابل توجه دیگر آن است که تدلیس و تخلف از شرط بسیار‌ به یکدیگر شباهت دارند اما تنها تفاوت آنها این است که در تدلیس همیشه عمد و سوءنیت و قصد فریب وجود دارد اما در تخلف از شرط صفت، ممکن است که طرف مقابل سوءنیت یا قصد فریب نداشته باشد و‌ یا آنکه به عمل خود آگاهی نداشته باشد. مساله مهم قابل ذکر دیگر آن است که هم تدلیس و هم تخلف از شرط، در عقد موقت هم وجود دارد.

3- گاهی اوقات ممکن است که در سند ازدواج، زوجه، دوشیزه قید گردیده باشد اما پس از ازدواج مشخص شود که وی دوشیزه نبوده است. اگر ثابت شود که زوجه عمد و سوءنیت داشته است مورد از موارد تدلیس خواهد بود اما گاهی اوقات نیز ممکن است که تعمدی در میان نباشد و زوجه خود نیز از این موضوع اطلاعی نداشته باشد (مانند آنکه در ورزش بکارت خود را از دست داده باشد) در اینصورت موضوع از موارد تخلف از شرط خواهد بود. در این ارتباط اداره کل حقوقی قوه قضاییه طی نظریه مشورتی شماره 7/99/930 مورخه 19-07-1399 در پاسخ به سوال «زوج مدعی است که همسرش باکره نبوده است و به همین دلیل درخواست فسخ نکاح را مطرح کرده است. در سند نکاح زوجه دوشیزه معرفی شده است؛ آیا این مورد از موارد فسخ نکاح است؟ چنانچه از موارد فسخ است، خیار مذکور خیار تدلیس است یا خیار تخلف از وصف؟» بیان داشته است:

«اولاً، برابر ماده 1128 قانون مدنی «هرگاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متبایناً بر آن واقع شده باشد.» بنابراین در فرض سؤال که در سند ازدواج به «دوشیزه بودن» زوجه تصریح شده است، زوج در صورت عدم بکارت و غیردوشیزه بودن زوجه، می تواند حق فسخ خود را اعمال کند؛ مگر آن که زوجه اثبات کند به رغم اطلاع زوج از غیردوشیزه بودن زوجه، موضوع در سند ازدواج به نحو دیگری منعکس شده است. ثانیاً، برابر ماده 438 قانون یاد شده «تدلیس عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود» و صرف دروغ گفتن زوجه مبنی بر دوشیزه بودن در فرض سؤال عملیات موضوع ماده 438 قانون مذکور تلقی نمی شود. از سوی دیگر فقدان بکارت زوجه الزاماً به معنای آن نیست که وی سابقه ازدواج و یا رابطه جنسی داشته است و ممکن است وصف بکارت به دلایل دیگری زایل شده باشد که حتی زوجه نیز از آن بی‌اطلاع بوده است. در هر صورت برای احراز تدلیس دادگاه باید ارکان آن را از جمله عملیات موجب فریب طرف مقابل را در رفتار زوجه احراز کند و تشخیص این موضوع امری قضایی و بر عهده مرجع رسیدگی کننده است. ثالثاً، در فرض سؤال ممکن است حق فسخ زوج هم به اعتبار تخلف از وصف و هم به اعتبار تدلیس محقق شده باشد و چنانچه زوج به اعتبار تحقق هر دو جهت حق فسخ خود را اعمال کرده باشد، منعی برای پذیرش آن در صورت اثبات در دادگاه و صدور حکم مبنی بر اعلام فسخ به اعتبار تدلیس و تخلف از وصف وجود ندارد.»

فرض دیگری که می تواند از مصادیق تدلیس قلمداد گردد مربوط به زمانی است که یکی از زوجین دارای نقصی است مثلا یک چشم او مصنوعی است، اما این موضوع را از طرف مقابل پنهان می نماید این عمل فریبنده او تدلیس تلقی می گردد چراکه تدلیس ممکن است عمل مثبت یا منفی باشد ناگفته نماند که اگر سوءنیت فرد در دادگاه احراز نشود، مورد از موارد خیار تخلف از شرط خواهد بود.

4- اشتباه در وصف اساسی در عقد نکاح بالعکس سایر عقود که موجب بطلان عقد می گردد (وفق ماده 200 قانون مدنی)، باعث ایجاد حق فسخ برای صاحب حق می شود. علت این مورد نیز ضرورت حفظ بنیان خانواده است. ناگفته نماند که اشتباه در هویت مادی (مانند آنکه پسر قصد داشته است که با زهرا ازدواج کند اما با لیلا ازدواج کرده است) یا اشتباه در هویت مدنی (مانند آنکه دختر تصور می کرده است که پسر فلان دکتر معروف است) عقد ازدواج را باطل می نماید.

5- نکته مهمی که می بایست در خصوص تخلف از شرط در عقد نکاح بدان اشاره نمود آن است که فقط تخلف از شرط صفت است که موجب ایجاد حق فسخ برای ذیحق می گردد اما این مورد در شرط فعل و شرط نتیجه جایگاهی ندارد. بطور مثال اگر مردی به همسر خود در ضمن عقد نکاح مالی را انتقال دهد اما بعداً مشخص شود که آن مال متعلق به زوج نبوده است در اینصورت ز‌‌وجه فقط می تواند الزام زوج به ایفای تعهد را مطالبه نماید اما نمی تواند بابت فسخ نکاح اقدامی نماید. 

6- زمانی که ثابت گردد تدلیس در نکاح رخ داده است، فرد فریب خورده این حق را خواهد داشت که خسارات مادی و معنوی خود را از طرف مقابل، من باب مسئولیت مدنی مطالبه نماید. 

7- با اعمال فسخ نکاح، اگر فسخ کننده زن باشد (بدلیل تخلف مرد) وفق ماده 1101 قانون مدنی، اگر فسخ نکاح قبل از نزدیکی باشد، زن استحقاق دریافت مهریه را نخواهد داشد اما اگر فسخ نکاح بعد از نزدیکی باشد، زن مستحق مهریه کامل خواهد بود. حال اگر فسخ کننده مرد باشد (بدلیل تخلف زن) اگر فسخ نکاح قبل از نزدیکی باشد، زن استحقاق دریافت مهریه را نخواهد داشد اما اگر فسخ نکاح بعد از نزدیکی باشد، به نظر برخی از علمای حقوق من جمله دکتر صفایی، بدلیل آنکه فسخ نکاح به جهت نقص در زوجه یا نداشتن صفتی بوده است که مدنظر زوج بوده و بدین علت، تدلیس در نکاح رخ داده است، بنابراین زوج می تواند اگر مهریه را سابقاً پرداخت نموده از زوجه بعنوان خسارت مطالبه نماید و یا در صورت عدم پرداخت مهریه، می تواند از پرداخت آن امتناع نماید.


امیدواریم مطالب برای شما مفید بوده باشد. لطفا مطالب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و با امتیاز دادن به مطالب، ما را در جهت بهبود و تولید هر چه بیشتر مطالب یاری فرمایید. همچنین می توانید نظرات یا سوالات خود را در بخش دیدگاه ها مطرح نمایید در اسرع وقت به سوالات شما پاسخ داده خواهد شد.

افزودن دیدگاه

امتیاز شما :

دیدگاه کاربران

دیدگاهی ثبت نشده است.