• اشتراک گذاری |

فصل هشتم - اقدامات بازپرس و دادستان پس از ختم تحقیقات


ماده ۲۶۲

بازپرس پس از پایان تحقیقات و در صورت وجود دلایل کافی بر وقوع جرم، به متهم یا وکیل وی اعلام می‌کند که برای برائت یا کشف حقیقت هر اظهاری دارد به عنوان آخرین دفاع بیان کند. هرگاه متهم یا وکیل وی در آخرین دفاع، مطلبی اظهار کند یا مدرکی ابراز نماید که در کشف حقیقت یا برائت موثر باشد، بازپرس مکلف به رسیدگی است.


تفسیر ماده 262 قانون آیین دادرسی کیفری:

1- بازپرس پیش از صدور قرار جلب به دادرسی، مکلف به اخذ آخرین دفاع از متهم است. لذا اخذ آخرین دفاع مختص مواردی است که بازپرس عقیده بر مجرمیت متهم دارد و در مواقعی که بی گناهی متهم برای بازپرس احراز شده و یا به هر دلیلی او را قابل تعقیب نداند، بحث آخرین دفاع منتفی است.

2- در ارتباط با پرونده هایی که مستقیماً به دادگاه ارسال می شود، فقط یک نوبت آخرین دفاع اخذ می شود، لکن در حالت کلی، اخذ آخرین دفاع یک بار در دادسرا پیش از صدور قرار جلب به دادرسی و یک بار در دادگاه پیش از صدور حکم محکومیت صورت می گیرد.

3- اخذ آخرین دفاع مانند تفهیم اتهام قائم به شخص و غیرقابل توکیل است، اما به رغم شخصی بودن اخذ آخرین دفاع، قانونگذار اخذ آن از سوی وکیل را نیز امکان پذیر دانسته است.


ماده ۲۶۳

در صورتی که متهم یا وکیل وی برای اخذ آخرین دفاع احضار شود و هیچ یک از آنان بدون اعلام عذر موجه، حضور نیابد، بدون أخذ آخرین دفاع، اتخاذ تصمیم می شود.


تفسیر ماده 263 قانون آیین دادرسی کیفری:

1- اخذ آخرین دفاع از متهم برای مقام قضایی یک تکلیف و برای متهم یک حق است. لذا در صورتی که مقام قضایی بدون انجام تکلیف قانونی، اقدام به اخذ تصمیم نماید، مرتکب تخلف شده است.

2- عدم حضور متهم جهت ارائه آحرین دفاع، به منزله اسقاط این حق از سوی متهم می باشد.

3- در صورت عدم اخذ آخرین دفاع از سوی بازپرس، قاضی دادگاه به دلیل نقص تحقیقات، پرونده را برای اخذ آخرین دفاع به دادسرا عودت می دهد.


ماده ۲۶۴

پس از انجام تحقیقات لازم و اعلام کفایت و ختم تحقیقات، بازپرس مکلف است به صورت مستدل و مستند، عقیده خود را حداکثر ظرف پنج روز در قالب قرار مناسب، اعلام کند.


تفسیر ماده 264 قانون آیین دادرسی کیفری:

1- فرصت پنج روزه مقرر در ماده 264 قانون آیین دادرسی کیفری، ناظر به صدور یکی از قرارهای منع تعقیب، جلب به دادرسی یا موقوفی تعقیب است.

2- در صورت صدور قرار از سوی بازپرس، قرار منع تعقیب و موقوفی تعقیب قابل اعتراض در دادگاه و قرار جلب به دادرسی قطعی و غیر قابل اعتراض می باشد. 


ماده ۲۶۵

بازپرس در صورت جرم بودن عمل ارتکابی و وجود ادله کافی برای انتساب جرم به متهم، قرار جلب به دادرسی و در صورت جرم نبودن عمل ارتکابی و یا فقدان ادله کافی برای انتساب جرم به متهم، قرار منع تعقیب صادر و پرونده را فوری نزد دادستان ارسال می‌کند. دادستان باید ظرف سه روز از تاریخ وصول، پرونده تحقیقات را ملاحظه و نظر خود را به طور کتبی اعلام کند و پرونده را نزد بازپرس برگرداند. چنانچه مورد از موارد موقوفی تعقیب باشد، قرار موقوفی تعقیب صادر و وفق مقررات فوق اقدام می‌شود.


تفسیر ماده 265 قانون آیین دادرسی کیفری:

قرار منع تعیقب در مواردی که به جهت فقدان یا عدم کفایت ادله صادر شده باشد، فاقد اعتبار امر مختومه است و در صورت کشف دلیل جدید، دادستان با رعایت شرایط ماده 278 قانون آیین دادرسی کیفری یک بار دیگر تعقیب را به جریان می اندازد. اما در صورتی که قرار منع تعقیب به علت جرم نبودن عمل ارتکابی صادر شده باشد، دارای اعتبار امر مختومه می باشد.


ماده ۲۶۶

چنانچه دادستان تحقیقات بازپرس را کامل نداند، صرفاً مواردی را که برای کشف حقیقت لازم است به تفصیل و بدون هرگونه ابهام در پرونده درج می‌کند و تکمیل آن را می‌خواهد. در این صورت، بازپرس مکلف به انجام این تحقیقات است.

تبصره- هرگونه درخواست تکمیل تحقیقات که برای کشف حقیقت لازم نباشد، موجب محکومیت انتظامی تا درجه سه است.


تفسیر ماده 266 قانون آیین دادرسی کیفری:

1- دادستان می بایست بخش های مورد نظر «نقص تحقیقات» را به تفصیل و به طور دقیق مشخص نماید.

2- با توجه به تفویض برخی از اختیارات از سوی دادستان به دادیار اظهارنظر، وی نیز در صورت مشاهده نقص تحقیقات می تواند نسبت به مشخص نمودن بخش های مورد نیاز اقدام نماید و بازپرس مکلف به تبعیت از نظر ایشان می باشد.


ماده ۲۶۷

در صورت موافقت دادستان با قرار بازپرس، در خصوص عدم صلاحیت، پرونده به مرجع صالح ارسال می‌شود و در موارد موقوفی یا منع تعقیب، بازپرس مراتب را به طرفین ابلاغ می‌کند. در این‌صورت، قرار تامین و قرار نظارت قضایی ملغی می‌گردد و چنانچه متهم بازداشت باشد، بلافاصله آزاد می‌شود. قاضی مربوط مکلف است از قرار تامین ماخوذه رفع اثر نماید.


تفسیر ماده 267 قانون آیین دادرسی کیفری:

1- قرار عدم صلاحیتی که بازپرس صادر می نماید نیاز به موافقت دادستان دارد. اگر بین دادستان و بازپرس در این خصوص اختلافی حادث گردد، پرونده جهت حل اختلاف به دادگاه کیفری دو آن حوزه ارسال می گردد.

2- جهت رفع اثر از قرار تامین کیفری و نظارت قضایی نیازی به قطعی شدن قرارهای منع یا موقوفی تعقیب نیست و به محض صدور این قرارها از تامین کیفری و نظارت قضایی رفع اثر می شود.


ماده ۲۶۸

در صورتی که عقیده دادستان و بازپرس بر جلب متهم به دادرسی باشد، دادستان ظرف دو روز با صدور کیفرخواست، از طریق شعبه بازپرسی بلافاصله پرونده را به دادگاه صالح ارسال می‌کند.


ماده ۲۶۹

در هر مورد که دادستان با عقیده بازپرس مخالف باشد و بازپرس بر عقیده خود اصرار کند، پرونده برای حل اختلاف، به دادگاه صالح ارسال و طبق تصمیم دادگاه عمل می‌شود.


تفسیر ماده 269 قانون آیین دادرسی کیفری:

1- در صورت حدوث اختلاف بین بازپرس و دادستان در صدور هر یک از قرارهای منع و یا موقوفی تعقیب و یا قرار جلب به دادرسی، پرونده جهت حل اختلاف به دادگاه صالح فرستاده می شود.

2- در مورد قرارهای نهایی صادره از سوی دادیار، در صورت مخالفت دادستان، نظر دادستان لازم الاتباع می باشد.


ماده ۲۷۰

علاوه بر موارد مقرر در این قانون، قرارهای بازپرس در موارد زیر قابل اعتراض است:

الف- قرار منع و موقوفی تعقیب و اناطه به تقاضای شاکی

ب- قرار بازداشت موقت، ابقاء و تشدید تامین به تقاضای متهم

پ- قرار تامین خواسته به تقاضای متهم

تبصره- مهلت اعتراض به قرارهای قابل اعتراض برای اشخاص مقیم ایران ده روز و برای افراد مقیم خارج از کشور یک ماه از تاریخ ابلاغ است.


تفسیر ماده 270 قانون آیین دادرسی کیفری:

1- مستند به ماده 390 قانون آیین دادرسی کیفری، قرار موقوفی تعقیبی که از سوی دادگاه در جرائم موضوع ماده 302 قانون آیین دادرسی کیفری صادر شده است، علاوه بر شاکی از سوی دادستان نیز قابل تجدیدنظر می باشد.

2- گرچه مستند به بند ب ماده 270 قانون آیین دادرسی کیفری، تشدید تامین کیفری قابل اعتراض است لکن فک یا تخفیف تامین کیفری مطلقاً قطعی و غیرقابل اعتراض است، اعم از اینکه در دادسرا صورت گرفته باشد یا در دادگاه.

3- قرارهای صادره از دادسرا قابل اعتراض در دادگاه بدوی است که صلاحیت رسیدگی به اصل جرم را دارد، اما قرارهای دادگاه در جرائم موضوع ماده 302 قانون آیین دادرسی کیفری قابل فرجام خواهی در دیوان عالی کشور و در سایر جرائم قابل اعتراض در دادگاه تجدیدنظر استان هستند.


ماده ۲۷۱

مرجع حل اختلاف بین دادستان و بازپرس و رسیدگی به اعتراض شاکی یا متهم نسبت به قرارهای قابل اعتراض، با دادگاهی است که صلاحیت رسیدگی به آن اتهام را دارد. چنانچه دادگاه انقلاب یا دادگاه کیفری یک در حوزه قضایی دادسرا تشکیل نشده باشد، دادگاه کیفری دو محل، صالح به رسیدگی است.


تفسیر ماده 271 قانون آیین دادرسی کیفری:

چنانچه در حوزه ای، دادگاه کیفری یک یا انقلاب تشکیل نشده باشد و میان بازپرس و دادستان در موضوعی اختلافی حادث شود، پرونده صرفاً برای حل اختلاف میان بازپرس و دادستان و رسیدگی به اعتراض نسبت به قرارهای صادره از دادسرا به دادگاه کیفری دو ارسال می گردد. بدیهی است که دادگاه کیفری دو نمی تواند به اصل اتهام رسیدگی و صدور رای را ندارد.


ماده ۲۷۲

در صورت اختلاف دادستان و بازپرس در صلاحیت، نوع جرم یا مصادیق قانونی آن، حل اختلاف با دادگاه کیفری دویی است که دادسرا در معیت آن انجام وظیفه می کند.


ماده ۲۷۳

حل اختلاف بین بازپرس و دادستان و رسیدگی به اعتراض شاکی یا متهم نسبت به قرارهای قابل اعتراض، در جلسه فوق‏ العاده دادگاه صورت می‏ گیرد. تصمیم دادگاه در این خصوص قطعی است، مگر در مورد قرارهای منع یا موقوفی تعقیب در جرایم موضوع بندهای (الف)، (ب)، (پ) و (ت) ماده (۳۰۲) این قانون که در صورت تأیید، این قرارها مطابق مقررات قابل تجدیدنظر است.


ماده ۲۷۴

دادگاه در صورتی که اعتراض شاکی به قرار منع یا موقوفی تعقیب را موجه بداند، آن را نقض و قرار جلب به دادرسی صادر می‌کند. در مواردی که به نظر دادگاه، تحقیقات دادسرا کامل نباشد، بدون نقض قرار می‌تواند تکمیل تحقیقات را از دادسرا بخواهد یا خود اقدام به تکمیل تحقیقات کند. موارد نقص تحقیق باید به تفصیل و بدون هرگونه ابهام در تصمیم دادگاه قید شود. درصورت نقض قرار اناطه توسط دادگاه، بازپرس تحقیقات خود را ادامه می‌دهد.


ماده ۲۷۵

هرگاه پرونده برای تکمیل تحقیقات به دادسرا اعاده شود، دادسرای مربوط با انجام تحقیقات موردنظر دادگاه، بدون صدور قرار، مجدداً پرونده را به دادگاه ارسال می‌کند و اگر در تحقیقات موردنظر دادگاه ابهامی بیابد، مراتب را برای رفع ابهام از دادگاه استعلام می‌کند.


ماده ۲۷۶

در صورت نقض قرار منع تعقیب و صدور قرار جلب به دادرسی توسط دادگاه، بازپرس مکلف است متهم را احضار و موضوع اتهام را به او تفهیم کند و با اخذ آخرین دفاع و تامین مناسب از وی، پرونده را به دادگاه ارسال نماید.


تفسیر ماده 276 قانون آیین دادرسی کیفری:

1- در صورت کامل بودن تحقیقات و صدور قرار منع تعقیب از سوی بازپرس، دادگاه می تواند در صورت عقیده بر نادرست بودن قرار صادره، قرار منع تعقیب صادره را نقض و ضمن صدور قرار جلب به دادرسی پرونده را برای تفهیم اتهام، صدور قرار تامین کیفری و اخذ آخرین دفاع به دادسرا عودت می دهد و دادسرا موظف به تبعیت از دستور دادگاه می باشد.

2- در صورت کامل بودن تحقیقات و صدور قرار موقوفی تعقیب از سوی بازپرس، دادگاه می تواند در صورت عقیده بر نادرست بودن قرار صادره و عدم شمول مرور زمان، پرونده را به دادسرا عودت دهد تا دادسرا بدون توجه به مرور زمان تحقیقات را ادامه دهد.


ماده ۲۷۷

در صورت نقض قرار موقوفی تعقیب، بازپرس مطابق مقررات و صرف‌نظر از جهتی که علت نقض قرار موقوفی تعقیب است، به پرونده رسیدگی و با انجام تحقیقات لازم، تصمیم مقتضی اتخاذ می‌کند.


ماده ۲۷۸

هرگاه به علت جرم نبودن عمل ارتکابی، قرار منع تعقیب صادر و به هر دلیل قطعی شود، نمی‌توان بار دیگر متهم را به همان اتهام تعقیب کرد. هرگاه به علت فقدان یا عدم کفایت دلیل، قرار منع تعقیب صادر و در دادسرا قطعی شود، نمی‌توان بار دیگر متهم را به همان اتهام تعقیب کرد، مگر پس از کشف دلیل جدید که در این صورت، با نظر دادستان برای یک‌ بار قابل تعقیب است و اگر این قرار در دادگاه قطعی شود، پس از کشف دلیل جدید به درخواست دادستان می‏ توان او را برای یک بار با اجازه دادگاه صالح برای رسیدگی به اتهام، تعقیب کرد. در صورتی که دادگاه، تعقیب مجدد را تجویز کند، بازپرس مطابق مقررات رسیدگی می کند.


تفسیر ماده 278 قانون آیین دادرسی کیفری:

1- این ماده یکی از استثنائات قاعده امر مختومه می باشد که با ارائه دلیل جدید، دادستان از قرار منع تعقیب قطعی عدول نموده و یک بار دیگر تعقیب را به جریان می اندازد.

2- چنانچه قرار منع تعقیب به جهت جرم نبودن رفتار متهم صادر گردیده باشد، دارای اعتبار امر مختومه بوده و در این حالت رفتاری که فاقد وصف مجرمانه می باشد را نمی توان جرم قلمداد نمود.

3- این ماده شامل حکم برائت قطعی نمی شود و با ارائه دلیل جدید نمی توان متهمی که به طور قطعی تبرعه شده است را مجدداً تحت تعقیب قرار داد.

مطلب مرتبط: تقاضای تجویز مجدد تعقیب متهمی که قرار منع تعقیب او صادر و قطعی شده است

4- عبارت «کشف دلیل جدید» در ماده 278 قانون آیین دادرسی کیفری ناظر بر مواردی است که دلیل ارائه شده در زمان صدور قرار منع تعقیب مکتوم بوده باشد.


ماده ۲۷۹

در کیفرخواست موارد زیر قید می‌شود:

الف- مشخصات متهم، شامل نام، نام خانوادگی، نام پدر، شهرت، سن، شغل، شماره ملی، شماره شناسنامه، تابعیت، مذهب، محل اقامت و وضعیت تأهل او

ب- آزاد، تحت قرار تأمین یا نظارت قضایی بودن متهم و نوع آن و یا بازداشت بودن وی با قید علت و تاریخ شروع بازداشت

پ- نوع اتهام، تاریخ و محل وقوع جرم اعم از بخش، دهستان، روستا، شهر، ناحیه، منطقه، خیابان و کوچه

ت- ادله انتساب اتهام

ث- مستند قانونی اتهام

ج- سابقه محکومیت مؤثر کیفری متهم

چ- خلاصه پرونده شخصیت یا وضعیت روانی متهم

تبصره- هرگاه در صدور کیفرخواست، سهو قلم یا اشتباه بیّن صورت گیرد، تا پیش از ارسال به دادگاه، دادستان آن‌ را اصلاح و پس از ارسال کیفرخواست به دادگاه، موارد اصلاحی آن را به دادگاه اعلام می‌کند.


ماده ۲۸۰

 عنوان اتهامی که در کیفرخواست ذکر می‌شود، مانع از تعیین عنوان صحیح قانونی توسط دادگاه نیست. در صورتی‌که مجموع اعمال ارتکابی متهم در نتیجه تحقیقات دادسرا روشن باشد و دادگاه فقط عنوان اتهام را نادرست تشخیص دهد، مکلف است اتهام جدید را به متهم تفهیم، تا از اتهام انتسابی مطابق مقررات دفاع کند و سپس مبادرت به صدور رأی نماید.


ماده ۲۸۱

هر گاه قبل از ارسال پرونده به دادگاه، موجبی برای آزادی متهم یا تبدیل قرار تأمین به وجود آید، دادسرا با رعایت مقررات قانونی اقدام می‌کند.


ماده ۲۸۲

دادستان نمی‌تواند پس از ارسال پرونده به دادگاه از اصل اتهام یا ادله آن عدول و بر این اساس کیفرخواست را مسترد یا اصلاح کند و فقط می‌تواند دلایل جدید‌ له یا علیه متهم را که کشف یا حادث می‌شود به دادگاه اعلام کند.


ماده ۲۸۳

پس از صدور کیفرخواست و قبل از ارسال به دادگاه، هرگاه شاکی در جرائم قابل گذشت، رضایت قطعی خود را به دادستان اعلام کند، در صورت وجود پرونده در دادسرا، دادستان از کیفرخواست عدول می کند. در این صورت، قرار موقوفی تعقیب توسط بازپرس صادر می شود. در جرائم غیرقابل گذشت، هرگاه شاکی رضایت قطعی خود را اعلام کند، دادستان در صورت فراهم بودن شرایط صدور قرار تعلیق تعقیب، می تواند از کیفرخواست عدول و تعقیب را معلق کند و در صورتی که در نتیجه رضایت شاکی نوع مجازات تغییر کند، دادستان از کیفرخواست قبلی عدول و بر این اساس کیفرخواست جدید صادر می کند.


تفسیر ماده 283 قانون آیین دادرسی کیفری:

1- در صورت گذشت شاکی پس از صدور کیفرخواست، دادگاه در جرائم قابل گذشت مکلف به صدور قرار موقوفی تعقیب است و در جرائم غیرقابل گذشت می تواند با رعایت شرایط قانونی در مجازات متهم تخفیف بدهد.

2- از آنجایی که در جرائم قابل گذشت همه چیز وابسته به اراده شاکی است، لذا با گذشت وی الزاماً از کیفرخواست عدول و تعقیب موقوف می شود. اما در جرائم غیرقابل گذشت در خصوص تاثیر گذشت شاکی دو حالت متصور است: الف- گذشت موجب تغییر ماهیت مجازات شود؛ برای مثال چنانچه در جنایات عمدی شاکی گذشت کند، قصاص ساقط و به دیه و تعزیر تبدیل می شود یا اگر در سرقت حدی شاکی پس از صدور کیفرخواست گذشت کند، مجازات حدی به تعزیری تغییر می کند در چنین مواردی با توجه به تغییر نوع مجازات، کیفرخواست قبلی کارایی خود را از دست می دهد و الزاماً کیفرخواست جدیدی صادر می شود. ب- در حالت دوم گذشت شاکی تاثیری در نوع مجازات ندارد.؛ غالب جرائم به این شکل هستند و برای مثال در اتهام رابطه مادون زنا با گذشت شاکی شلاق به جزای نقدی یا مجازات دیگر تبدیل نمی شود. در این فرض برخلاف موارد قبلی دادستان تکلیفی به عدول از کیفرخواست ندارد و می تواند ضمن عدول از کیفرخواست با رعایت شرایط قانونی اقدام به صدور قرار تعلیق تعقیب نماید، اما نکته مهم آنست که این بخش از ماده فوق صرفاً ناظر بر تعزیرات درجه شش است زیرا قرار تعلیق تعقیب در جرائم تعزیری درجه شش تا هشت قابل صدور است و با توجه به طرح مستقیم تعزیرات درجه هفت و هشت در دادگاه، اساساً بحث کیفرخواست در آن ها منتفی می باشد و بحث عدول از آن در اینجا موضوعاً منتفی است. (برگرفته از کتاب دوره پیشرفته آیین دادرسی کیفری- دکتر بهداد کامفر)


ماده ۲۸۴

در صورت انتساب اتهامات متعدد به متهم که رسیدگی به آنها در صلاحیت ذاتی دادگاه‌های مختلف است، کیفرخواست جداگانه خطاب به هر یک از دادگاه‌های صالح صادر می‌شود.

افزودن دیدگاه

امتیاز شما :

دیدگاه کاربران

دیدگاهی ثبت نشده است.
تماس با وکیل