قانون اجرای احکام مدنی

مصوب 01-08-1356 مجلس شورای اسلامی با آخرین اصلاحات تا تاریخ 12-11-1394



ماده ۱

هیچ حکمی از احکام دادگاه‌های دادگستری به موقع اجرا گذارده نمی‌شود مگر اینکه قطعی شده یا قرار اجرای موقت آن در مواردی‌ که قانون معین می‌کند صادر شده باشد.


تفسیر ماده 1 قانون اجرای احکام مدنی:

1- اجرای احکام دادگاه‌های دادگستری نیاز به 4 مقدمه دارد: الف- قطعیت حکم (روش‌های عادی شکایت از رای نسبت به آن قابل اعمال نباشد.)، ب- ابلاغ حکم قطعی به محکوم‌علیه یا نماینده وی، ج- درخواست محکوم‌له برای اجرای حکم، د- صدور اجرائیه و ابلاغ آن به محکوم‌علیه (چه ابلاغ واقعی شده باشد چه ابلاغ قانونی). (مستند به ماده 2 قانون اجرای احکام مدنی)

مطلب مرتبط: نحوه صدور اجرائیه (دستور اجرای حکم) چگونه می‌باشد؟

2- قطعی بودن حکم یکی از شرایط اساسی اجرای حکم است مگر در موارد استثنایی که حکم غیرقطعی نیز مورد اجرا قرار می‌گیرد مانند قواعد استثنایی اجرایِ احکامِ صادره در دعاوی سه‌گانه تصرف موضوع ماده 175 قانون آیین دادرسی مدنی (در این خصوص واخواهی اثر تعلیقی دارد اما تجدیدنظر خواهی اثر تعلیقی ندارد.) یا صدور حکم ورشکستگی که نه واخواهی و نه تجدیدنظر خواهی اثر تعلیقی ندارد و مانع اجرای حکم نمی‌گردند یا حکم صادره از دادگاه بدوی مبنی بر بطلان رای داور مستند به ماده 490 قانون آیین دادرسی مدنی که سبب توقف اجرای حکم داور می‌شود.

3- علاوه بر احکام، قرارهای لازم‌الاجرایی هستند که طبق قانون اجرای احکام مدنی اجرا می‌شوند مانند تامین خواسته.

مطلب مرتبط: مراحل اجرای حکم در دادگاه حقوقی به چه صورت می‌باشد؟


ماده ۲

احکام دادگاه‌های دادگستری وقتی به موقع اجرا گذارده می‌شود که به محکوم‌علیه یا وکیل یا قائم‌مقام قانونی او ابلاغ شده و محکوم‌له یا‌ نماینده و یا قائم‌مقام قانونی او کتباً این تقاضا را از دادگاه بنماید.


تفسیر ماده 2 قانون اجرای احکام مدنی:

1- پیش از ابلاغ حکم، امکان اجرای آن وجود ندارد.

2- بنابه ظاهر ماده 2 قانون اجرای احکام مدنی، ابلاغ حکم به محکوم‌علیه یا وکیل یا قائم‌مقام وی برای اجرای حکم کفایت می‌کند.

3- احکام حقوقی بر خلاف احکام کیفری، به خودی خود به واحد اجرای احکام ارسال نمی‌شوند و نیاز به درخواست اجرای حکم از سوی محکوم‌له یا وکیل و یا قائم‌مقام وی دارند.

مطلب مرتبط: نحوه صدور اجرائیه (دستور اجرای حکم) چگونه می‌باشد؟

4- قائم‌مقام قانونی می‌تواند وارث، موصی‌له، اداره تصفیه یا مدیر تصفیه در مورد تاجر ورشکسته و نیز منتقل‌الیه باشد. (در خصوص نمایندگی، تفسیر ذیل ماده 196 قانون مدنی مطالعه گردد.)

5- اجرائیه به محکوم‌علیه ابلاغ می‌شود و نیازی به ابلاغ اجرائیه به محکوم‌له وجود ندارد.

بیشتر بخوانید: مدت اعتبار اجرائیه دادگاه چقدر است؟


ماده ۳

حکمی که موضوع آن معین نیست، قابل اجراء نمی‌باشد.


تفسیر ماده 3 قانون اجرای احکام مدنی:

مراد از موضوع حکم در ماده 3 قانون اجرای احکام مدنی آن چیزی است که مورد ادعای خواهان بوده است و دادگاه در خصوص آن اظهارنظر می‌کند.

مطلب مرتبط: نحوه صدور اجرائیه (دستور اجرای حکم) چگونه می‌باشد؟


ماده ۴

اجرای حکم با صدور اجرائیه به عمل می‌آید مگر اینکه در قانون به‌ ترتیب دیگری مقرر شده باشد. ‌در مواردی‌ که دادگاه جنبه اعلامی داشته و مستلزم انجام عملی از طرف محکوم‌علیه نیست، از قبیل اعلام اصالت یا بطلان سند اجرائیه صادر نمی‌شود‌ همچنین در مواردی که سازمان‌ها و موسسات دولتی و وابسته به دولت طرف دعوی نبوده ولی اجرای حکم باید به وسیله آن‌ها صورت گیرد صدور ‌اجرائیه لازم نیست و سازمان‌ها و موسسات مزبور مکلفند به‌ دستور دادگاه حکم را اجرا کنند.


تفسیر ماده 4 قانون اجرای احکام مدنی:

1- احکام را از حیث قابلیت اجرا به دو نوع اعلامی (احرازی) و احکام تأسیسی (ایجادی) می‌توان تقسیم‌بندی نمود. احکام اعلامی احکامی هستند که نیاز به صدور اجرائیه ندارند چراکه تنها وضعیت سابق را احراز و اعلام می‌کنند و مستلزم انجام عملی از سوی محکوم‌علیه نیست مانند تایید فسخ قرارداد. اما احکام تأسیسی احکامی هستند که حالت و الزام جدیدی ایجاد می‌نمایند که تاکنون از نظر قضایی چهره‌ی الزام‌آوری نداشته است و با صدور حکم جنبه عملی و اجرایی می‌یابند مانند الزام به تکمیل و تحویل آپارتمان.

2- اجرای حکم با صدور اجرائیه به عمل می‌آید مگر در پنج مورد ذیل:

الف- اگر حکم جنبه اعلامی داشته باشد (احکام اعلامی برخلاف احکام تأسیسی نیازی به صدور اجرائیه ندارند.) و مستلزم انجام عملی از سوی محکوم‌علیه نباشد مانند اعلام بطلان معامله، اثبات زوجیت، حکم رشد.

ب- اجرای احکام صادره در دعاوی سه‌گانه تصرف (تصرف عدوانی، مزاحمت و ممانعت از حق)

ج- اجرای حکم ورشکستگی (به محض صدور حکم ورشکستگی اداره تصفیه کار خود را آغاز می‌کند. ماده 13 قانون اداره تصفیه امور ورشکستگی)

د- اعاده عملیات اجرایی به وضع سابق به دستور دادگاه، به ترتیبی که برای اجرای حکم مقرر است بدون صدور اجرائیه به عمل می‌آید.

ه‍- اجرای احکامی که در آنها دستگاه‌های دولتی طرف دعوی نیستند ولی اجرای حکم توسط دستگاه‌های دولتی انجام می‌شود مانند ابطال سند رسمی.

مطلب مرتبط: مراحل اجرای حکم در دادگاه حقوقی به چه صورت می‌باشد؟


ماده ۵

صدور اجرائیه با دادگاه نخستین است.


تفسیر ماده 5 قانون اجرای احکام مدنی:

1- دادگاه نخستین همان دادگاه بدوی است که رای تایید شده در دادگاه تجدیدنظر را صادر نموده است. لذا حتی اگر خواهان در مرحله نخستین محکوم به بی‌حقی شود اما در دادگاه تجدیدنظر حکم به نفع وی صادر گردد، مرجع صدور اجرائیه همان دادگاه نخستین است.

2- در هر مرجعی که رای نهایی شود، اجرائیه از سوی دادگاه نخستین صادر می‌شود.

3- مقررات ماده 5 قانون اجرای احکام مدنی (صدور اجرائیه با دادگاه بدوی است)، یک استثناء دارد و آن هم ماده 176 قانون اجرای احکام مدنی است که بر اساس آن در خصوص اجرای احکام خارجی، تحت شرایطی دادگاه تجدیدنظر امر به اجرای حکم می‌دهد.

لازم به توضیح است که درخواست اجرای احکام خارجی در صلاحیت دادگاه عمومی محل اقامت یا محل سکونت محکوم‌علیه است و اگر محل اقامت یا محل سکونت ‌محکوم‌علیه در ایران معلوم نباشد، صدور اجرائیه در صلاحیت دادگاه عمومی تهران است. دادگاه نخستین در جلسه فوق‌العاده به درخواست اجرای حکم خارجی رسیدگی می‌نماید اگر دادگاه مدارک متقاضی را بپذیرد و قرار قبولی تقاضا را صادر نماید، دستور اجرای حکم را می‌دهد (قرار قبولی تقاضا قابل اعتراض نیست)، اما اگر مدارک متقاضی را کافی نداند با ذکر جهات، قرار رد تقاضای اجرای حکم را صادر نماید، قرار مزبور علاوه بر آنکه به متقاضی (محکوم‌له) ابلاغ می‌گردد، به استناد ماده 175 قانون اجرای احکام مدنی، ظرف مدت ده روز قابل اعتراض در دادگاه تجدیدنظر است.

اگر دادگاه تجدیدنظر اعتراض را وارد بداند با فسخ قرار رد تقاضا، دستور اجرای حکم را می‌دهد و اگر با دادگاه بدوی موافق باشد و حکم را قابل اجرا نداند آن را تایید می‌کند.

مطلب مرتبط: نحوه صدور اجرائیه (دستور اجرای حکم) چگونه می‌باشد؟


ماده ۶

در اجرائیه نام و نام خانوادگی و محل اقامت محکوم‌له و محکوم‌علیه و مشخصات حکم و موضوع آن و اینکه پرداخت حق اجرا به عهده محکوم‌علیه می‌باشد نوشته شده و به امضاء رئیس دادگاه و مدیر دفتر رسیده به مهر دادگاه ممهور و برای ابلاغ فرستاده می‌شود.


تفسیر ماده 6 قانون اجرای احکام مدنی:

اجرائیه صادره از سوی دادگاه باید شامل موارد ذیل باشد:

1- نام و نام خانوادگی و اقامتگاه محکوم‌له،

2- نام و نام خانوادگی و اقامتگاه محکوم‌علیه،

3- مشخصات حکم اعم از شماره دادنامه و مرجع صادرکننده آن،

4- موضوع حکم (آنچه باید توسط محکوم‌علیه انجام شود) مانند تنظیم سند رسمی به نام محکوم‌له،

5- مشخص نمودن پرداخت هزینه اجرا که توسط محکوم‌علیه انجام می‌پذیرد.

6- امضای رئیس دادگاه و مدیر دفتر به علاوه مهر دادگاه.

بیشتر بخوانید: نحوه صدور اجرائیه (دستور اجرای حکم) چگونه می‌باشد؟


ماده ۷

برگ‌های اجرائیه به تعداد محکوم‌علیهم به علاوه دو نسخه صادر می‌شود یک نسخه از آن در پرونده دعوی و نسخه دیگر پس از ابلاغ به محکوم‌علیه در پرونده اجرایی بایگانی می‌گردد و یک نسخه نیز در موقع ابلاغ به محکوم‌علیه داده می‌شود.


تفسیر ماده 7 قانون اجرای احکام مدنی:

تعداد نسخ اجرائیه، به تعداد محکوم‌علیه به علاوه دو نسخه می‌باشد که مستند به ماده 7 قانون اجرای احکام مدنی، یک نسخه در پرونده اجرایی قرار می‌گیرد و یک نسخه نیز در پرونده دادرسی قرار می‌گیرد و یک نسخه هم به محکوم‌علیه ابلاغ می‌گردد.


ماده ۸

ابلاغ اجرائیه طبق مقررات آیین دادرسی مدنی به عمل می‌آید و آخرین محل ابلاغ به محکوم‌علیه در پرونده دادرسی برای ابلاغ اجرائیه‌ سابقه ابلاغ محسوب است.


تفسیر ماده 8 قانون آیین دادرسی مدنی:

جهت ابلاغ اجرائیه به محکوم‌علیه، آخرین آدرس وی که در پرونده دادرسی دارد (آخرین محل ابلاغ به محکوم‌علیه در پرونده دادرسی)، سابقه ابلاغ محسوب می‌شود. جهت مطالعه سابقه ابلاغ، ماده 79 قانون آیین دادرسی مدنی و تفسیر ذیل آن را مطالعه بفرمایید.

بیشتر بخوانید: نحوه صدور اجرائیه (دستور اجرای حکم) چگونه می‌باشد؟


ماده ۹

در مواردی که ابلاغ اوراق راجع به دعوی طبق ماده 100 قانون آیین دادرسی مدنی به عمل آمده و تا قبل از صدور اجرائیه محکوم‌علیه محل اقامت خود را به دادگاه اعلام نکرده باشد مفاد اجرائیه یک نوبت به‌ ترتیب مقرر در مادتین ۱۱۸ و ۱۱۹ این قانون آگهی می‌گردد و ده روز پس از آن‌ به‌موقع اجرا گذاشته می‌شود. در این‌صورت برای عملیات اجرایی ابلاغ یا اخطار دیگری به محکوم‌علیه لازم نیست مگر اینکه محکوم‌علیه محل‌ اقامت خود را کتباً به‌ قسمت اجرا اطلاع دهد. مفاد این ماده باید در آگهی مزبور قید شود.


ماده ۱۰

اگر محکوم‌علیه قبل از ابلاغ اجرائیه محجور یا فوت شود اجرائیه حسب مورد به ولی، قیم، امین، وصی، ورثه یا مدیر ترکه او ابلاغ ‌می‌گردد و هرگاه حجر یا فوت محکوم‌علیه بعد از ابلاغ اجرائیه باشد مفاد اجرائیه و عملیات انجام شده به وسیله ابلاغ اخطاریه به آن‌ها اطلاع داده خواهد‌ شد.


تفسیر ماده 10 قانون اجرای احکام مدنی:

1- اگر محکوم‌علیه پس از صدور حکم و پیش از صدور و ابلاغ اجرائیه فوت کند یا محجور شود، اجرائیه به اسم ورثه یا نماینده وی صادر می‌شود و حسب مورد به ولی، قیم، مدیر ترکه، وصی یا ورثه وی ابلاغ می‌گردد. (مطابق با بخش نخست ماده 10 قانون اجرای احکام مدنی)

بیشتر بخوانید: تاثیر حجر یا فوت محکوم‌له بر جریان اجرای حکم

2- چنانچه محکوم‌علیه پس از صدور اجرائیه و پیش از ابلاغ آن، فوت کند عملیات اجرایی متوقف می‌گردد و قسمت اجرا به محکوم‌له اخطار می‌کند که حسب مورد وارث یا ... او را معرفی نماید و پس از معرفی، اجرائیه به وارث یا ... ابلاغ می‌شود.

مطلب مرتبط: تاثیر حجر یا فوت محکوم‌علیه بر جریان اجرای حکم


ماده ۱۱

هرگاه در صدور اجرائیه اشتباهی شده باشد دادگاه می‌تواند رأساً یا به درخواست هر یک از طرفین به اقتضای مورد اجرائیه را ابطال یا ‌تصحیح نماید یا عملیات اجرایی را الغاء کند و دستور استرداد مورد اجرا را بدهد.


تفسیر ماده 11 قانون اجرای احکام مدنی:

1- تصحیح یا ابطال اجرائیه هم می‌تواند رأساً توسط دادگاه انجام گیرد و هم به درخواست طرفین دعوی.

2- درخواست طرفین بدون پرداخت هر هزینه‌ای بر روی برگه عادی انجام می‌شود.

3- هر دادگاهی که اجرائیه را صادر می‌نماید وظیفه اصلاح یا ابطال اجرائیه را دارد.

مطلب مرتبط: نحوه صدور اجرائیه (دستور اجرای حکم) چگونه می‌باشد؟

4- هرگاه اجرائیه طبق ماده 11 قانون اجرای احکام مدنی بنابه هر دلیلی ابطال گردد، در صورتی که به هر علتی نظر به اجرای مفاد اجرائیه باشد دادگاه می‌بایست اجرائیه جدیدی صادر نماید و در اجرائیه جدید صادره لازم است که تشریفات ابلاغ رعایت گردد.

5- دعوای ابطال اجرائیه‌ای (در قالب دادخواست) که از دادگاه صادر می‌شود قابل شنیدن نمی‌باشد چراکه اجرائیه یک تصمیم قطعی و لازم‌الاجرا می‌باشد.

مطلب مرتبط: اشتباه در صدور اجرائیه و نحوه تصحیح آن

6- اگر اشتباه در صدور اجرائیه رخ دهد، باید قائل به تفکیک بود که پیش از اقدامات اجرایی متوجه اشتباه در صدور اجرائیه شدیم یا پس از اقدامات اجرایی متوجه آن شدیم. چنانچه پیش از اقدامات اجرایی متوجه اشتباه در صدور اجرائیه شدیم اجرائیه حسب مورد ابطال یا تصحیح خواهد شد. اما اگر پس از اقدامات اجرایی متوجه اشتباه در صدور اجرائیه شدیم و در اثر اشتباه در صدور اجرائیه اموال محکوم‌علیه بازداشت شده است، در این فرض اگر اجرائیه کلاً نباید صادر می‌شده است که اجرائیه ابطال می‌گردد اما اگر در مندرجات اجرائیه اشتباه رخ داده باشد، دادگاه اقدام به تصحیح اجرائیه می‌نماید. در فرض اخیر (تصحیح اجرائیه پس از اقدامات اجرایی)، دادگاه دستور می‌دهد اقدامات اجرایی که بیش از حد محکوم‌به مندرج در حکم انجام شده الغا گردد و آن مقدار از اموال محکوم‌علیه که بیش از مبلغ مندرج در حکم بازداشت شده، آزاد گردد. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که مستفاد از بخشنامه رییس کل دادگستری تهران در خصوص بیان نکات ارشادی درباره اجرای احکام مدنی، در مواردی که طبق ماده 11 قانون اجرای احکام مدنی اجرائیه توسط دادگاه ابطال می‌شود، در صورتی که به هر دلیل نظر به اجرای مجدد مفاد اجرائیه باشد، دادگاه باید اجرائیه جدید صادر کند و تشریفات ابلاغ باید رعایت شود.



ماده ۱۲

مدیر اجرا تحت ریاست و مسئولیت دادگاه انجام وظیفه می‌کند و به قدر لزوم و تحت نظر خود دادورز (‌مامور اجرا) خواهد داشت.


تفسیر ماده 12 قانون اجرای احکام مدنی:

1- مدیر اجرا دومین شخص در اجراست و مستقیماً در اجرای احکام دخالت دارد.

2- پس از ابلاغ اجرائیه به محکوم‌علیه، مدیر اجرا پرونده را به یکی از دادورزان ارجاع می‌دهد و دادورز مربوطه مستقیماً تحت نظر مدیر اجرا، مراحل اجرای حکم را طی می‌کند.


ماده ۱۳

اگر دادگاه دادورز (‌مامور اجرا) نداشته باشد و یا دادورز (‌مامور اجرا) به تعداد کافی نباشد می‌توان احکام را به وسیله مدیر دفتر یا‌ کارمندان دیگر دادگاه یا مامورین شهربانی یا ژاندارمری اجراء کرد. ‌


تفسیر ماده 13 قانون اجرای احکام مدنی:

1- در صورت نبود دادورز، قانون این اجازه را به مدیر اجرا داده است تا خود بتواند اجرای حکم را انجام دهد.

2- همچنین مطابق با ماده 13 قانون اجرای احکام مدنی، در صورت فقدان مامور اجرا در دادگستری و یا کمبود آن، احکام صادره توسط نیروی انتظامی اجرا خواهد شد. (در سال 1369، به موجب قانون شهربانی، کمیته و ژاندارمری با یکدیگر ادغام شده و سازمانی تحت عنوان نیروی انتظامی تشکیل شد.)


ماده ۱۴

در صورتی که حین اجرای حکم نسبت به دادورزها (‌مامورین اجرا) مقاومت یا سوء رفتاری شود می‌توانند حسب مورد از مامورین شهربانی، ژاندارمری و یا دژبانی برای اجرای حکم کمک بخواهند، مامورین مزبور مکلف به انجام آن می‌باشند. ‌


تفسیر ماده 14 قانون اجرای احکام مدنی:

چنانچه در اجرای حکم (مانند اجرای حکم خلع ید)، محکوم‌علیه یا اشخاص ثالث نسبت به اجرای حکم مقاومت نمایند، دادورز اجرای احکام می‌تواند از کمک مامورین انتظامی بهره ببرد و حکم دادگاه را اجرا کند.


ماده ۱۵

هرگاه مامورین مذکور در ماده قبل درخواست دادورز (‌مامور اجرا) را انجام ندهند دادورز (‌مامور اجرا) صورت‌مجلسی در این خصوص‌ تنظیم می‌کند تا توسط مدیر اجرا برای تعقیب به مرجع صلاحیت‌دار فرستاده شود. ‌


ماده ۱۶

هرگاه نسبت به دادورز (‌مامور اجرا) حین انجام وظیفه توهین یا مقاومت شود مامور مزبور صورت‌مجلسی تنظیم نموده به امضاء شهود ‌و مامورین انتظامی (‌در صورتی که حضور داشته باشند) می‌رساند. ‌


ماده ۱۷

کسانی‌که مانع دادورز (‌مامور اجرا) از انجام وظیفه شوند علاوه بر مجازات مقرر در قوانین کیفری مسئول خسارات ناشی از عمل خود نیز‌ می‌باشند.


ماده ۱۸

مدیران و دادورزها (‌مامورین اجرا) در موارد زیر نمی‌توانند قبول ماموریت نمایند:

۱- امر اجرا راجع به همسر آن‌ها باشد.

۲- امر اجرا راجع به اشخاصی باشد که مدیر و یا دادورز (‌مامور اجرا) با آنان قرابت نسبی یا سببی تا درجه سوم دارد.

۳- مدیر یا دادورز (‌مامور اجرا) قیم یا وصی یکی از طرفین یا کفیل امور او باشد.

۴- وقتی‌ که امر اجرا راجع به‌ کسانی باشد که بین آنان و مدیر یا دادورز (‌مامور اجرا) یا همسر آنان دعوی مدنی یا کیفری مطرح است.

در هر یک از موارد مذکور در این ماده اجرای حکم از طرف رئیس دادگاه به مدیر یا دادورز (‌مامور اجرا) دیگری محول می‌شود و اگر در آن حوزه مدیر یا‌ مامور دیگری نباشد اجرای حکم به‌ وسیله مدیر دفتر یا کارمند دیگر دادگاه یا حسب مورد ماموران شهربانی و ژاندارمری به‌ عمل خواهد آمد.


تفسیر ماده 18 قانون اجرای احکام مدنی:

1- اصل بی‌طرفی در رسیدگی‌های قضایی از بدو طرح دعوی تا زمان اجرای حکم می‌بایست رعایت گردد.

2- قانونگذار در ماده 18 قانون اجرای احکام مدنی، همانند ماده 91 قانون آیین دادرسی مدنی مواردی را مشخص نموده‌اند که از موارد رد دادرس بوده و مامورین دخیل در این امر، اجازه دخالت و بررسی قضایی یا اجرای رای را ندارند.

3- در ارتباط با بند 1 ماده 18 قانون اجرای احکام مدنی، تفاوتی میان همسر موقت و دائم و اینکه دادورز یا مدیر اجرا همسر محکوم‌له یا محکوم‌علیه باشد، ندارد.

4- به نظر می‌رسد، منظور قانون‌گذار از بند 2 ماده 18 قانون اجرای احکام مدنی، با تأسی از ماده 91 قانون آیین دادرسی مدنی، وجود قرابت تا درجه سوم از هر طبقه بوده است.



ماده ۱۹

اجرائیه به‌ وسیله قسمت اجرای دادگاهی که آن را صادر کرده به موقع اجرا گذاشته می‌شود.


تفسیر ماده 19 قانون اجرای احکام مدنی:

با توجه به وحدت ملاک از مواد 19، 25 و 26 قانون اجرای احکام مدنی، در جریان اجرای حکم، از آغاز تا پایان، دادگاه و قسمت اجرای همان دادگاه، هر یک به نوعی در محدوده وظایف و اختیاراتی که قانونگذار به آنها داده است، اقدام می‌کنند به نحوی که هیچ یک نمی‌توانند به جای دیگری اقدام کند.

مطلب مرتبط: نحوه صدور اجرائیه (دستور اجرای حکم) چگونه می‌باشد؟


ماده ۲۰

هرگاه تمام یا قسمتی از عملیات اجرایی باید در حوزه دادگاه دیگری به عمل آید مدیر اجرا انجام عملیات مزبور را به قسمت اجرا دادگاه‌ آن حوزه محول می‌کند.


تفسیر ماده 20 قانون اجرای احکام مدنی:

1- گاهی اوقات ضرورت پیدا می‌کند امور اجرایی در خارج از حوزه قضایی دادگاه رسیدگی‌کننده به پرونده و در حوزه قضایی دیگر انجام پذیرد. در این‌صورت دادگاه با اعطای نیابت به حوزه قضایی دیگر با پیروی از ماده 290 قانون آیین دادرسی مدنی، موانع اجرای حکم را مرتفع می‌نماید.

2- به طور مثال چنانچه پرونده مطالبه وجه در یکی از شعب دادگاه عمومی حقوقی تهران تحت رسیدگی و منتج به صدور حکم و متعاقباً اجرائیه شده باشد، اما محکوم‌له نتواند اموالی از محکوم‌علیه جهت برگزاری مزایده در تهران معرفی و توقیف نماید. در این‌صورت چنانچه محکوم‌له موفق به معرفی مالی از ایشان در شهر انزلی گردد، در این‌صورت دادگستری تهران جهت توقیف و برگزاری مزایده به دادگستری شهرستان انزلی نیابت می‌دهد. در این مثال دادگاه تهران معطی نیابت است و دادگاه انزلی مجری نیابت.

3- نیابت موضوع ماده 20 قانون اجرای احکام مدنی وظیفه مدیر اجرا و نیابت موضوع ماده 50 قانون اجرای احکام مدنی وظیفه دادورزان است و وظیفه دادرسان اجرای احکام نمی‌باشد.


ماده ۲۱

مدیر اجرا برای اجرای حکم پرونده‌ای تشکیل می‌دهد تا اجرائیه و تقاضاها و کلیه برگ‌های مربوط، به ترتیب در آن بایگانی شود.


ماده ۲۲

طرفین می‌توانند پرونده اجرایی را ملاحظه و از محتویات آن رونوشت یا فتوکپی بگیرند هزینه رونوشت یا فتوکپی به میزان مقرر در قانون ‌آئین دادرسی مدنی اخذ می‌شود. ‌


ماده ۲۳

پس از ابلاغ اجرائیه مدیر اجراء نام دادورز (‌مامور اجرا) را در ذیل اجرائیه نوشته و عملیات اجرایی را به‌ عهده او محول می‌کند.


تفسیر ماده 23 قانون اجرای احکام مدنی:

1- مطابق با ماده 23 قانون اجرای احکام مدنی، عملیات اجرا بر عهده دادورز است.

2- دادورز اجرای احکام، عملیات اجرایی از قبیل توقیف اموال، مزایده، خلع ید و ... را شخصاً یا توسط قوه قهریه از طریق توسل به نیروی انتظامی انجام می‌دهد.


ماده ۲۴

دادورز (‌مامور اجرا) بعد از شروع به اجرا نمی‌تواند اجرای حکم را تعطیل یا توقیف یا قطع نماید یا به تاخیر اندازد مگر به موجب قرار‌ دادگاهی که دستور اجرای حکم را داده یا دادگاهی که صلاحیت صدور دستور تاخیر اجرای حکم را دارد یا با ابراز رسید محکوم‌له دائر به وصول محکوم‌به یا رضایت کتبی او در تعطیل یا توقیف یا قطع یا تاخیر اجراء.


تفسیر ماده 24 قانون اجرای احکام مدنی:

1- نظر به ماده 8 قانون آیین دادرسی مدنی و ماده 24 قانون اجرای احکام مدنی، پس از اینکه حکم به قطعیت رسید و محکوم‌له درخواست صدور اجرائیه نمود، اجرائیه صادر می‌شود و پس از انقضای مهلت اجرای حکم توسط محکوم‌علیه، اجرای حکم آغاز می‌گردد و جز در مواردی قابل توقیف یا تاخیر نمی‌باشد.

2- چنانچه محکوم‌علیه، در مهلت مقرر، رضایت کتبی محکوم‌له را دایر به تعطیلی عملیات اجرایی به قسمت اجرا تسلیم نماید در صورتی که اعتبار این سند محرز و صریحاً گویای رضایت محکوم‌له به تعطیلی عملیات اجرایی باشد، عملیات اجرایی تعطیل می‌شود. (تعطیل شدن اجرای حکم به معنای تمام شدن اجرای حکم است.)

مطلب مرتبط: تاثیر حجر یا فوت محکوم‌له بر جریان اجرای حکم

3- وفق ماده 24 قانون اجرای احکام مدنی دادورز اجرای احکام نمی‌تواند پس از شروع اجرای حکم، آن را تعطیل، قطع یا به تاخیر اندازد مگر آنکه: الف- به موجب قرار دادگاهی که دستور اجرای حکم را دارد، باشد. ب- ابراز رسید محکوم‌له مبنی بر وصول محکوم‌به (با تقدیم رسید عملیات اجرایی تعطیل می‌شود. (عملیات اجرایی کلاً تمام می‌شود.)). ج- رضایت کتبی محکوم‌له مبنی بر تعطیل، توقیف، قطع یا تاخیر اجراء.

4- رسیدی که مورد نظر مقنن جهت اظهار دریافت محکوم‌به است می‌بایست کتباً از سوی محکوم‌له یا توسط وکیل یا نماینده‌اش ارائه گردد، این رسید کتبی سبب تعطیلی عملیات اجرا می‌گردد. حال در فرضی که محکوم‌علیه رسید رسمی را که منتسب به محکوم‌له مبنی بر وصول محکوم‌به است به دادورز اجرای احکام تقدیم کند، ایضاً عملیات اجرایی تعطیل می‌گردد. اما اگر محکوم‌علیه یک رسید عادی را به مامور اجرا تسلیم کند و مدعی شود که رسید را محکوم‌له داده و این رسید دایر به وصول محکوم‌به باشد، مامور اجرا نمی‌تواند آن را بپذیرد مگر اینکه محکوم‌له صحت رسید را تایید و تصدیق نماید.


ماده ۲۵

هرگاه در جریان اجرای حکم اشکالی پیش آید دادگاهی که حکم تحت نظر آن اجراء می‌شود رفع اشکال می‌نماید.


تفسیر ماده 25 قانون اجرای احکام مدنی:

1- قاعده اصلی آن است که رسیدگی به اشکالاتی که در جریان اجرای حکم بوجود می‌آید دادگاهی است که حکم تحت نظر آن اجرا می‌گردد مانند تصحیح و ابطال اجرائیه وفق ماده 11 قانون اجرای احکام مدنی یا صدور قرار توقیف عملیات اجرایی پس از حجر یا فوت محکوم‌علیه. (دادگاه نخستین- دادگاه صادرکننده اجرائیه)

2- به عقیده آقای دکتر شمس تفاوت اشکال ناشی از اجرا (موضوع ماده 25 قانون اجرای احکام مدنی) و اختلاف ناشی از اجرا (موضوع ماده 26 قانون اجرای احکام مدنی) آن است که اشکال اعم از اختلاف است (اشکال عام‌تر است.). اشکال ممکن است موجب اختلاف شود و ممکن است موجب اختلاف نشود.


ماده ۲۶

اختلاف ناشی از اجرای احکام راجع به دادگاهی است که حکم توسط آن دادگاه اجرا می‌شود.


تفسیر ماده 26 قانون اجرای احکام مدنی:

1- به طور معمول حکم، توسط همان دادگاهی که آن را صادر نموده است اجرا می‌گردد مگر اینکه آن شعبه جهت اجرای حکم، نیابت قضایی داده باشد.

2- طبق ماده 25 قانون اجرای احکام مدنی، رسیدگی به اشکالاتی که در فرآیند اجرای حکم پیش می‌آید با دادگاهی است که حکم تحت نظر آن اجرای می‌شود. اما به صراحت ماده 26 قانون اجرای احکام مدنی رسیدگی به اختلافاتی که در جریان اجرای حکم بوجود می‌آید با دادگاهی است که حکم توسط آن دادگاه اجرا می‌شود (دادگاه اجراکننده حکم) مانند اعتراض به نظریه ارزیاب موضوع ماده 75 قانون اجرای احکام مدنی.

3- به عقیده آقای دکتر شمس تفاوت اشکال ناشی از اجرا (موضوع ماده 25 قانون اجرای احکام مدنی) و اختلاف ناشی از اجرا (موضوع ماده 26 قانون اجرای احکام مدنی) آن است که اشکال اعم از اختلاف است (اشکال عام‌تر است.). اشکال ممکن است موجب اختلاف شود و ممکن است موجب اختلاف نشود.

4- پرواضح است که دادگاهی که حکم توسط آن اجرا می‌شود (دادگاه مجری نیابت)، در صورتی صالح است که اختلافاتی که در اجرای حکم پیش آمده را رفع نماید که اختلافات، ناشی از اجمال یا ابهام اصل حکم نباشد (ربطی به اصل حکم نداشته باشد.)، لذا اگر اختلافی پیش بیاید که ناشی از اجمال یا ابهام حکم باشد، رسیدگی به اختلاف در صلاحیت دادگاهی که حکم را اجرا می‌کند نمی‌باشد (در صلاحیت دادگاهی است که حکم تحت نظر آن اجرای می‌شود. (دادگاه صادرکننده اجرائیه)).


ماده ۲۷

اختلافات راجع به مفاد حکم، همچنین اختلافات مربوط به‌ اجرای احکام که از اجمال یا ابهام حکم یا محکوم‌به، حادث شود در دادگاهی‌ که حکم را صادر کرده، رسیدگی می‌شود.


تفسیر ماده 27 قانون اجرای احکام مدنی:

1- چنانچه حکم صادره از دادگاه، دارای ابهام و اجمال باشد به نحوی که دادورز را در فهم و اجرای دقیق حکم صادره دچار سردرگمی و اشتباه کند، دادورز اجرای احکام از دادگاه صادرکننده حکم می‌خواهد که رفع ابهام و مآلاً حل اختلاف نماید.

2- منظور از دادگاه صادرکننده حکم در ماده 27 قانون اجرای احکام مدنی، حسب مورد دادگاه نخستین یا دادگاه تجدیدنظر است. بطور مثال چنانچه دادگاه تجدیدنظر ضمن ورود در ماهیت اقدام به نقض حکم نماید، در این حالت رفع ابهام بر عهده دادگاه تجدیدنظر است.


ماده ۲۸

رای داوری که موضوع آن معین نیست قابل اجراء نمی‌باشد. مرجع رفع اختلاف ناشی از اجرای رای داوری دادگاهی است که اجرائیه صادر کرده است.


تفسیر ماده 28 قانون اجرای احکام مدنی:

دادگاهی که دستور اجرای رای داور داده است (دادگاهی که حکم تحت نظر آن اجرا می‌شود) مرجع رفع اختلاف ناشی از اجرای رای داور است نه داور صادرکننده رای.


ماده ۲۹

در مورد حدوث اختلاف در مفاد حکم هر یک از طرفین می‌تواند رفع اختلاف را از دادگاه بخواهد. دادگاه در وقت فوق‌العاده رسیدگی و‌ رفع اختلاف می‌کند و در صورتی‌ که محتاج رسیدگی بیشتری باشد رونوشت درخواست را به طرف مقابل ابلاغ نموده طرفین را در جلسه خارج از نوبت‌ برای رسیدگی دعوت می‌کند ولی عدم حضور آن‌ها باعث تاخیر رسیدگی نخواهد شد.


تفسیر ماده 29 قانون اجرای احکام مدنی:

1- رسیدگی به رفع اختلاف از حکم اصولاً در وقت فوق‌العاده و بدون حضور طرفین انجام می‌پذیرد.

2- در صورتی که دادگاه در جهت حل اختلاف از مفاد حکم، بررسی بیشتری را لازم بداند، مستند به بخش اخیر ماده 29 قانون اجرای احکام مدنی طرفین را در جلسه فوق‌العاده دعوت می‌نماید و موضوع را بررسی می‌کند.


ماده ۳۰

درخواست رفع اختلاف موجب تاخیر اجرای حکم نخواهد شد مگر اینکه دادگاه قرار تاخیر اجرای حکم را صادر نماید.


تفسیر ماده 30 قانون اجرای احکام مدنی:

1- تقاضای رفع اختلاف از مفاد حکم، اصولاً اثر تعلیقی بر اجرای حکم ندارد مگر اینکه دادگاه قرار تاخیر اجرای حکم را صادر کند.

2- می‌بایست دقت گردد اجرای حکم عملاً به دلیل مبهم بودن مفاد آن به تاخیر می‌افتد مگر اینکه حکم جزئاً مبهم یا مجمل باشد که در این‌صورت بخشی که مبهم نیست اجرا می‌گردد.


ماده ۳۱

هرگاه محکوم‌علیه فوت یا محجور شود عملیات اجرایی حسب مورد تا زمان معرفی ورثه، ولی، وصی، قیم محجور یا امین و مدیر ترکه‌ متوقف می‌گردد و قسمت اجرا به محکوم‌له اخطار می‌کند تا اشخاص مذکور را با ذکر نشانی و مشخصات کامل معرفی نماید و اگر مالی توقیف نشده باشد دادورز (‌مامور اجرا) می‌تواند به درخواست محکوم‌له معادل محکوم‌به از ترکه متوفی یا اموال محجور توقیف کند.


تفسیر ماده 31 قانون اجرای احکام مدنی:

1- اثر فوت یا حجر محکوم‌علیه در جریان عملیات اجرایی (پس از صدور حکم قطعی در حین اجرا)، توقیف عملیات اجرایی است. لذا اگر بعد از ابلاغ اجرائیه و سپری شدن مدت 10 روزه، محکوم‌علیه فوت کند یا محجور شود، مفاد اجرائیه و عملیات اجرا شده به اطلاع و آگاهی وراث یا نماینده وی می‌رسد.

2- فوت محکوم‌علیه ممکن است فوت حقیقی و یا در اجرای ماده 1019 قانون مدنی، حکم «موت فرضی» وی صادر شده باشد.

3- هرگاه عملیات اجرایی توقیف گردد، نباید گامی به جلو برداشته شود و از این رو برای نمونه اگر مالی بازداشت شده نمی‌توان آن مال را به فروش رساند و حتی دستور انتشار آگهی مزایده آن صادر شود. و حتی نمی‌توان مال بازداشت شده را آزاد نمود. در قرار توقیف صادره، دادورز اجرای احکام علاوه بر آنکه جهت توقیف (علت توقیف مانند فوت محکوم‌علیه یا حجر محکوم‌علیه) را باید قید نماید، عامل رفع توقیف (مثلاً قید می‌کند تا زمان معرفی وراث محکوم‌علیه) را نیز می‌بایست ذکر کند.

4- همانگونه که از متن ماده 31 قانون اجرای احکام مدنی مشخص است، محکوم‌له می‌بایست نسبت به معرفی وارث یا وراث محکوم‌علیه، وصی، امین یا مدیر ترکه اقدام نماید تا عملیات اجرایی ادامه یابد. حال اگر محکوم‌علیه ورثه‌ای نداشته باشد و محکوم‌له این موضوع را به دایره اجرا اعلام نماید، دادگاه می‌بایست در راستای اعمال ماده 327 قانون امور حسبی نسبت به تعیین مدیر جهت اداره ترکه اقدامات لازم را انجام دهد.

مطلب مرتبط: تاثیر حجر یا فوت محکوم‌علیه بر جریان اجرای حکم

5- شایان ذکر است که فوت محکوم‌علیه در عمل قائم به شخص، علی‌الاصول موجب منتفی شدن (انتفاء) عملیات اجرایی می‌شود مانند اجرای حکم الزام زوجه به تمکین. لازم به ذکر است که فوت محکوم‌علیه در احکام مربوط به زوجیت در دو حالت قابل تصور است. حالت اول) گاهی اوقات فوت محکوم‌علیه قطعاً موجب منتفی شدن اجرای حکم می‌گردد مانند آنکه چنانچه گواهی عدم امکان سازش صادر شود اما تا پیش از جاری شدن صیغه طلاق، زوج یا زوجه فوت می‌کند در این فرض اجرای حکم منتفی می‌شود چراکه نتیجه اجرا نمودن یا ننمودن حکم یکسان است. حالت دوم) در بعضی از احکام مربوط به زوجیت، فوت محکوم‌علیه اجرای حکم را منتفی نمی‌نماید، بلکه اجرای حکم متوقف می‌شود و ادامه عملیات اجرایی حکم منوط به معرفی ورثه محکوم‌علیه است مانند حکم اعلام رابطه زوجیت، الزام به ثبت نکاح، حکم فسخ نکاح. چراکه حکم صادره و مآلاً اجرای آن اثر حقوقی دارد که مهم‌ترین اثر حقوقی آن ارث بردن زوج و زوجه از یکدیگر است.

بیشتر بخوانید: تاثیر حجر یا فوت محکوم‌له بر جریان اجرای حکم

6- پس از توقیف عملیات اجرایی به جهت فوت محکوم‌علیه، محکوم‌له جهت به جریان انداختن پرونده اجرایی نیازی به ارائه گواهی انحصار وراثت متوفی به دایره اجرا ندارد و صِرف اعلام اسامی وراث محکوم‌علیهِ متوفی به دادورز اجرای احکام کفایت می‌کند.

بیشتر بخوانید: مراحل اجرای حکم در دادگاه حقوقی به چه صورت می‌باشد؟


ماده ۳۲

حساب مواعد مطابق مقررات آئین دادرسی مدنی است و مدتی که عملیات اجرایی توقیف می‌شود به حساب نخواهد آمد.


ماده ۳۳

هرگاه محکوم‌علیه بازرگان بوده و در جریان اجرا ورشکسته شود مراتب از طرف مدیر اجرا به اداره تصفیه یا مدیر تصفیه اعلام می‌شود ‌تا طبق مقررات راجع به تصفیه امور ورشکستگی اقدام گردد.


تفسیر ماده 33 قانون اجرای احکام مدنی:

1- چنانچه محکوم‌علیه تاجر باشد و حکم ورشکستگی وی صادر نشده باشد، مانند سایر افراد حکم صادره اجرا می‌گردد. اما در حالتی که محکوم‌علیه تاجر باشد و حکم ورشکستگی وی در جریان عملیات اجرایی صادر شود پرداخت هر وجه و یا مالی از محل اموال تاجر ورشکسته، می‌بایست مطابق با مقررات راجع به تصفیه امور ورشکستگی انجام شود که حسب مورد توسط اداره تصفیه امور ورشکستگی و یا مدیر تصفیه انجام می‌شود.

2- وفق ماده 33 قانون اجرای احکام مدنی اگر محکوم‌علیه در جریان اجرا ورشکسته شود، مدیر اجرا به اداره تصفیه یا مدیر تصفیه اعلام می‌کند تا طبق مقررات ورشکستگی اقدام نماید.

3- اگر محکوم‌علیه پیش از صدور اجرائیه ورشکسته شده باشد، اجرائیه صادر نمی‌شود و حکم برای اجرا در اختیار اداره تصفیه یا مدیر تصفیه قرار می‌گیرد.


ماده ۳۴

همین که اجرائیه به محکوم‌علیه ابلاغ شد محکوم‌علیه مکلف است ظرف ده روز مفاد آن را به موقع اجرا بگذارد یا ترتیبی برای پرداخت‌ محکوم‌به بدهد یا مالی معرفی کند که اجرای حکم و استیفاء محکوم‌به از آن میسر باشد و در صورتی‌ که خود را قادر به اجرای مفاد اجرائیه نداند باید‌ ظرف مهلت مزبور جامع دارائی خود را به‌ قسمت اجرا تسلیم کند و اگر مالی ندارد صریحاً اعلام نماید هرگاه ظرف سه سال بعد از انقضاء مهلت مذکور‌ معلوم شود که محکوم‌علیه قادر به‌ اجرای حکم و پرداخت محکوم‌به بوده لیکن برای فرار از آن اموال خود را معرفی نکرده یا صورت خلاف واقع از‌ دارائی خود داده به نحوی که اجرای تمام یا قسمتی از مفاد اجرائیه متعسر گردیده باشد به حبس جنحه‌ای از شصت و یک روز تا شش ماه محکوم خواهد شد.

تبصره- شخص ثالث نیز می‌تواند به جای محکوم‌علیه برای استیفای محکوم‌به مالی معرفی کند.


تفسیر ماده 34 قانون اجرای احکام مدنی:

1- مدت تعیین شده در جهت اجرای اختیاری حکم، برای پیشگیری از ضمانت اجراهای حقوقی وفق صدر ماده 34 قانون اجرای احکام مدنی ده روز از تاریخ ابلاغ اجرائیه است.

2- ماده 34 قانون اجرای احکام مدنی احکامی را در بر می‌گیرد که محکوم‌به آن، ملزم به دادن هر نوع مال به دیگری است.

3- اگر ظرف مدت سه سال بعد از انقضای مهلت ده روز مقرر در صدر ماده 34 قانون اجرای احکام مدنی معلوم شود که محکوم‌علیه قادر به اجرای حکم و پرداخت محکوم‌به بوده است اما در جهت فرار از اجرای حکم، اموال خود را معرفی ننموده، به نحوی که اجرای اجرائیه متعسر گردد، به حبس از 61 روز تا 6 ماه محکوم خواهد شد.

مطلب مرتبط: مراحل اجرای حکم در دادگاه حقوقی به چه صورت می‌باشد؟

4- برخی اوقات ممکن است که شخص ثالثی جهت اجرای حکم، مالی معرفی نماید. در این فرض اگر از مالی که شخص ثالث معرفی کرده محکوم‌به استیفا شود، شخص ثالث می‌تواند با جمع دو شرط به محکوم‌علیه رجوع نماید: الف- معرفی مال توسط شخص ثالث با اذن محکوم‌علیه بوده باشد. ب- چنانجه محکوم‌علیه مبلغ را به شخص ثالث نپردازد، وی باید برای وصول طلب خود علیه محکوم‌علیه دعوای علی‌حده مطرح نماید.


ماده ۳۵

بدهکاری که در مدت مذکور قادر به پرداخت بدهی خود نبوده مکلف است هر موقع که به تادیه تمام یا قسمتی از بدهی خود متمکن گردد آن را بپردازد و هر بدهکاری که ظرف سه سال از تاریخ انقضای مهلت مقرر قادر به پرداخت تمام یا قسمتی از بدهی خود شده و تا یک ماه از تاریخ‌ امکان پرداخت آن را نپردازد و یا مالی به مسئول اجرا معرفی نکند به مجازات مقرر در ماده قبل محکوم خواهد شد.

تبصره ۱- محکوم‌له می‌تواند بعد از ابلاغ اجرائیه و قبل از انقضای مهلت مقرر در مواد قبل اموال محکوم‌علیه را برای تامین محکوم‌به به قسمت‌ اجرا معرفی کند و قسمت اجرا مکلف به قبول آن است. پس از انقضای مهلت مزبور نیز در صورتی که محکوم‌علیه مالی معرفی نکرده باشد که اجرای‌ حکم و استیفای محکوم‌به از آن میسر باشد محکوم‌له می‌تواند هر وقت مالی از محکوم‌علیه به دست آید استیفای محکوم‌به را از آن مال بخواهد.

تبصره ۲- تعقیب کیفری جرائم مندرج در مواد ۳۴ و ۳۵ منوط به شکایت شاکی خصوصی است و در صورت گذشت او تعقیب یا اجرای مجازات ‌موقوف می‌گردد.


تفسیر ماده 35 قانون اجرای احکام مدنی:

1- پیش از انقضای مهلت ده روزه مقرر در صدر ماده 34 قانون اجرای احکام مدنی نیز می‌توان اموال محکوم‌علیه را توقیف نمود (توقیف تأمینی)، دقت گردد که تبصره 1 ماده 35 قانون اجرای احکام مدنی ناظر بر تامین محکوم‌به است و دادن مال به محکوم‌له پیش از انقضای مهلت 10 روز خلاف قانون و تخلف انتظامی است.

2- در مواردی که قرار است اجرائیه آگهی شود، وفق تبصره 1 ماده 35 قانون اجرای احکام مدنی، پیش از انتشار آگهی امکان بازداشت اموال محکوم‌علیه وجود ندارد. لذا از فردای روز انتشار آگهی ابلاغ اجرائیه معرفی و بازداشت مال محکوم‌علیه طبق تبصره 1 ماده مذکور جایز می‌باشد. به نظر می‌رسد تبصره 1 ماده 35 قانون اجرای احکام مدنی با ماده 49 قانون اجرای احکام مدنی در تعارض است.

طبق ماده 49 قانون اجرای احکام مدنی، درخواست محکوم‌له برای توقیف اموال محکوم‌علیه منوط به جمع چهار شرط ذیل است: الف- محکوم‌علیه در مهلت ده روزه مقرر در ماده 34 قانون اجرای احکام مدنی (ظرف 10 روز از تاریخ ابلاغ اجرائیه)، نسبت به اجرای حکم اقدام ننماید. ب- در موعد مذکور قراری با محکوم‌له جهت اجرای حکم ندهد (توافق نکند). ج- در موعد مقرر مالی در حدود طلب برای اجرای حکم معرفی ننماید. د- مالی از او توقیف نشده باشد.

جهت حل تعارض مذکور می‌بایست دقت گردد که طبق ماده 49 قانون اجرای احکام مدنی، توقیف اموال محکوم‌علیه علی‌القاعده مستلزم سپری شدن ده روز از تاریخ ابلاغ اجرائیه است اما طبق تبصره 1 ماده 35 همان قانون، محکوم‌له می‌تواند بعد از ابلاغ اجرائیه و پیش از سپری شدن مهلت ده روزه، اموال محکوم‌علیه را برای تأمین محکوم‌به به قسمت اجرا معرفی کند و قسمت اجرا مکلف به قبول آن است. (نص محور)

3- ماده 35 قانون اجرای احکام مدنی، محکوم‌علیه را مکلف نموده است که هرگاه در مدت مزبور (سه سال از تاریخ ابلاغ اجرائیه) بتواند بدهی خود را تادیه نماید باید به این امر مبادرت کند وگرنه به مجازات مقرر در ماده 34 همان قانون (حبس جنحه‌ای از شصت و یک روز تا شش ماه) محکوم می‌گردد.

مطلب مرتبط: مراحل اجرای حکم در دادگاه حقوقی به چه صورت می‌باشد؟


ماده ۳۶

در مواردی‌ که مفاد اجرائیه از طریق انتشار آگهی به محکوم‌علیه ابلاغ می‌شود در صورتی‌ که به اموال او دسترسی باشد به تقاضای‌ محکوم‌‌له معادل محکوم‌به از اموال محکوم‌علیه توقیف می‌شود.


تفسیر ماده 36 قانون اجرای احکام مدنی:

در توقیف تأمینی موضوع تبصره 1 ماده 35 و ماده 36 قانون اجرای احکام مدنی تنها معادل محکوم‌به توقیف می‌شود اما در توقیف اموال محکوم‌علیه وفق ماده 51 قانون اجرای احکام مدنی، معادل محکوم‌به و هزینه‌های اجرایی از اموال محکوم‌علیه توقیف می‌گردد.


ماده ۳۷

محکوم‌له می‌تواند طریق اجرای حکم را به دادورز (‌مامور اجرا) ارائه دهد و در حین عملیات اجرایی حاضر باشد ولی نمی‌تواند در‌ اموری که از وظایف دادورز (‌مامور اجرا) است، دخالت نماید.


ماده ۳۸

دادورز (‌مامور اجرا) محکوم‌به را به محکوم‌له تسلیم نموده برگ رسید می‌گیرد و هرگاه محکوم‌به نباید به مشارالیه داده شود یا دسترسی ‌به محکوم‌له نباشد مراتب را جهت صدور دستور مقتضی به دادگاهی که اجراییه صادر کرده است اعلام می‌کند.


ماده ۳۹

هرگاه حکمی که به‌ موقع اجرا گذارده شده بر اثر فسخ یا نقض یا اعاده دادرسی به‌ موجب حکم نهائی بلااثر شود عملیات اجرایی به‌ دستور دادگاه اجراکننده حکم به حالت قبل از اجرا بر می‌گردد و در صورتی‌ که محکوم‌به عین معین بوده و استرداد آن ممکن نباشد دادورز (‌مامور اجرا)‌ مثل یا قیمت آن را وصول می‌نماید. ‌اعاده عملیات اجرایی به‌ دستور دادگاه به‌ ترتیبی که برای اجرای حکم مقرر است بدون صدور اجرائیه به عمل می‌آید.


تفسیر ماده 39 قانون اجرای احکام مدنی:

1- چنانچه حکم اجرای شود و بر اثر حکم نهایی بی‌اثر گردد، عملیات اجرایی اعاده می‌شود. مستند به بخش اخیر ماده 39 قانون اجرای احکام مدنی، این اعاده عملیات اجرایی دیگر نیازی به صدور اجرائیه ندارد.

2- اگر محکوم‌به عین معین باشد و امکان استرداد آن وجود نداشته باشد، دادورز مثل یا قیمت آن را وصول خواهد کرد.


ماده ۴۰

محکوم‌له و محکوم‌علیه می‌تواند برای اجرای حکم قراری گذارده و مراتب را به‌ قسمت اجرا اعلام دارند.


ماده ۴۱

هرگاه محکوم‌علیه طوعاً حکم دادگاه را اجرا نماید دادورز (‌مامور اجرا) به‌ ترتیب مقرر در این قانون اقدام به ‌اجرای حکم می‌کند.


تفسیر ماده 41 قانون اجرای احکام مدنی:

1- چنانچه محکوم‌علیه در مهلت مقرر ده روزه از تاریخ ابلاغ اجرائیه در جهت اجرای اختیاری حکم دادگاه اقدام ننماید، اقدامات قهرآمیز اجرای اجباری علیه وی آغاز می‌گردد.

2- منظور از اقدامات قهرآمیز، اقدامات قانونی لازم علی‌رغم میل محکوم‌علیه و حتی در صورت مخالفت و ممانعت و مقاومت وی است و در صورت لزوم با اعمال قوه قهریه انجام می‌شود.


ماده ۴۲

هرگاه محکوم‌به عین معین منقول یا غیر منقول بوده و تسلیم آن به محکوم‌له ممکن باشد دادورز (‌مامور اجرا) عین آن را گرفته و به ‌محکوم‌له می‌دهد.


ماده ۴۳

در مواردی که حکم خلع ید علیه متصرف ملک مشاع به نفع مالک قسمتی از ملک مشاع صادر شده باشد از تمام ملک خلع ید می‌شود،‌ ولی تصرف محکوم‌له در ملک خلع ید شده مشمول مقررات املاک مشاعی است.


تفسیر ماده 43 قانون اجرای احکام مدنی:

در فرضی که چند نفر مشاعاً مالک ملکی بوده و آن را در تصرف داشته باشند، چنانچه بعضی از آنها دیگران را از ملک اخراج نمایند، شریک یا شرکای دیگر می‌توانند دعوای خلع ید بر علیه متصرفین مطرح نمایند، در این‌صورت ملک مشاع از ید متصرف خارج شده اما به تصرف هیچ یک از شرکا داده نمی‌شود تا با یکدیگر سازش کنند.

مطلب مرتبط: نحوه اجرای خلع ید چگونه است؟


ماده ۴۴

اگر عین محکوم‌به در تصرف کسی غیر از محکوم‌علیه باشد این امر مانع اقدامات اجرایی نیست مگر اینکه متصرف، مدعی حقی از عین‌ یا منافع آن بوده و دلایلی هم ارائه نماید در این‌صورت دادورز (‌مامور اجرا) یک هفته به او مهلت می‌دهد تا به دادگاه صلاحیت‌دار مراجعه کند و در‌ صورتی که ظرف پانزده روز از تاریخ مهلت مذکور قراری دائر به تاخیر اجرای حکم به قسمت اجرا ارائه نگردد عملیات اجرایی ادامه خواهد یافت.


تفسیر ماده 44 قانون اجرای احکام مدنی:

1- چنانچه محکوم‌به در تصرف بودن شخص ثالث باشد، این امر مانع اجرای حکم نمی‌شود مگر اینکه متصرف دلیلی بر وجود حقی بر محکوم‌به ارائه دهد (هرگونه دلیلی).

2- تصرف شخص ثالث بر محکوم‌به نیز حتی می‌تواند دلیل محسوب شود. (مستند به ماده 35 قانون مدنی)

3- پس از ارائه دلیل از سوی شخص ثالث، عملیات اجرایی به مدت یک هفته قطع می‌شود. دادورز به وی یک هفته مهلت می‌دهد تا به دادگاه صالح (دادگاه صادرکننده حکم قطعی) مراجعه کند.

4- دادگاه صالح جهت ارائه دادخواست اعتراض ثالث (اعتراض ثالث موضوع ماده 44 قانون اجرای احکام مدنی، اعتراض ثالث حکمی است.)، دادگاه صادرکننده حکم قطعی می‌باشد. متصرف علاوه بر تقدیم دادخواست اعتراض ثالث می‌بایست درخواست صدور قرار تاخیر اجرای حکم نیز بدهد.

5- مهلت 15 روزه مقرر در بخش اخیر ماده 44 قانون اجرای احکام مدنی جهت ارائه قرار تاخیر اجرای حکم، از پایان تاریخ هفت روز مقرر در صدر ماده شروع می‌شود.

6- اعتراض ثالث حکمی نسبت به احکام قطعی به استناد ماده 44 قانون اجرای احکام مدنی ناظر به ماده 417 به بعد قانون آیین دادرسی مدنی رسیدگی می‌شود ولی اعتراض ثالث اجرایی نسبت به مال توقیف شده وفق مادتین 146 و 147 قانون اجرای احکام مدنی صورت می‌گیرد. (بند 64 بخشنامه شماره: ۴۶۶۴/۱۰ مورخ 11-04-1404 رییس کل دادگستری تهران و بیان نکاتی درباره اجرای احکام مدنی)


ماده ۴۵

هرگاه در محلی که باید خلع ید شود اموالی از محکوم‌علیه یا شخص دیگری باشد و صاحب مال از بردن آن خودداری کند و یا به‌ او‌ دسترسی نباشد دادورز (‌مامور اجرا) صورت تفصیلی اموال مذکور را تهیه و به‌ ترتیب زیر عمل می‌کند:

1- اسناد و اوراق بهادار و جواهر و وجه نقد به صندوق دادگستری یا یکی از بانک‌ها سپرده می‌شود.

2- اموال ضایع شدنی و اشیایی که بهای آن‌ها متناسب با هزینه نگاه‌داری نباشد به فروش رسیده و حاصل فروش پس از کسر هزینه‌های مربوط به صندوق دادگستری سپرده می‌شود تا به صاحب آن مسترد گردد.

3- در مورد سایر اموال دادورز (‌مامور اجرا) آن‌ها را در همان محل یا محل مناسب دیگری محفوظ نگاه داشته و یا به حافظ سپرده و رسید دریافت ‌می‌دارد.


ماده ۴۶

اگر محکوم‌به عین معین بوده و تلف شده و یا به آن دسترسی نباشد قیمت آن با تراضی طرفین و در صورت عدم تراضی به‌ وسیله دادگاه‌ تعیین و طبق مقررات این قانون از محکوم‌علیه وصول می‌شود و هرگاه محکوم‌به قابل تقویم نباشد محکوم‌له می‌تواند دعوی خسارت اقامه نماید.


تفسیر ماده 46 قانون اجرای احکام مدنی:

1- چنانچه محکوم‌به عین معین بود، تلف شده قیمت آن را مشخص می‌کنیم (اصل بر تراضی است، در صورت عدم تراضی، قیمت آن را دادگاه مشخص می‌کند.) و از محکوم‌علیه وصول می‌گردد (مانند استرداد جهیزیه)، اما اگر قیمت محکوم‌به قابل تقویم نباشد، محکوم‌له می‌تواند دعوای جدیدی تحت عنوان مطالبه‌ی خسارت مطرح نماید.

2- منظور از «دادگاه» در ماده 46 قانون اجرای احکام مدنی، دادگاه صادرکننده حکم است (دادگاهی که حکم تحت نظر آن اجرا می‌شود.).

شایان ذکر است، دادگاهی که حکم تحت نظر آن اجرا می‌شود (دادگاه صادرکننده حکم) دارای 4 صلاحیت است:

الف- تصحیح و ابطال اجرائیه؛

ب- تعیین قیمت عین محکوم‌به تلف شده موضوع ماده 46 قانون اجرای احکام مدنی یا هزینه انجام عمل محکوم‌به؛

ج- صدور قرار توقیف عملیات اجرایی پس از فوت یا حجر محکوم‌علیه وفق ماده 31 قانون اجرای احکام مدنی؛

د- رفع اختلاف ناشی از اجمال یا ابهام رای داور.

3- مستند به بند 8 بخشنامه شماره: ۴۶۶۴/۱۰ مورخ 11-04-1404 رییس کل دادگستری تهران، در مواردی که محکوم‌به پول خارجی (ارز) می‌باشد، محکوم‌علیه موظف است همان میزان پول خارجی (ارز) مندرج در حکم را به محکوم‌له تحویل دهد و چنانچه در تهیه آن متعذر باشد با توجه به ملاک ماده 46 قانون اجرای احکام مدنی قیمت آن به تراضی طرفین و در صورت عدم تراضی بهای آن به قیمت یوم‌الاداء به نرخ بازار آزاد محاسبه و از محکوم‌علیه وصول و به محکوم‌له پرداخت می‌شود. (نظریه‌های شماره ۲۵۹/ ۷/۹۸ تاریخ نظریه ۱۳۹۸/۰۷/۱۶ و شماره ۷/۱۴۰۰/۱۲۱۴ مورخ ۱۴۰۰/۱۲/۰۳ اداره کل حقوقی قوه قضائیه).

4- اعمال ماده 3 قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی به صراحت ماده 1 قانون اخیرالذکر در خصوص ماده 46 قانون اجرای احکام مدنی قابل اعمال است و فاقد هرگونه ابهام است.


ماده ۴۷

هرگاه محکوم‌به انجام عمل معینی باشد و محکوم‌علیه از انجام آن امتناع ورزد و انجام عمل به توسط شخص دیگری ممکن باشد‌ محکوم‌له می‌تواند تحت نظر دادورز (‌مامور اجرا) آن عمل را وسیله دیگری انجام دهد و هزینه آن را مطالبه کند و یا بدون انجام عمل هزینه لازم را به‌ وسیله قسمت اجرا از محکوم‌علیه مطالبه نماید. در هر یک از موارد مذکور دادگاه با تحقیقات لازم و در صورت ضرورت با جلب نظر کارشناس میزان‌ هزینه و معین می‌نماید. وصول هزینه مذکور و حق‌الزحمه کارشناس از محکوم‌علیه به ترتیبی است که برای وصول محکوم‌به نقدی مقرر است.

تبصره- در صورتی که انجام عمل توسط شخص دیگری ممکن نباشد مطابق ماده 729 آیین دادرسی مدنی انجام خواهد شد.


تفسیر ماده 47 قانون اجرای احکام مدنی:

1- چنانچه محکوم‌به انجام عملی مانند الزام به تکمیل و تحویل ساختمان باشد، در صورت امتناع محکوم‌علیه از انجام آن، عمل توسط شخص دیگری انجام می‌شود (انجام عمل قائم به شخص نباشد، انجام عمل به مباشرت نباشد.). لذا محکوم‌له می‌تواند تحت نظر دادورز اجرای احکام آن را توسط شخص دیگری انجام دهد و هزینه آن عمل را از محکوم‌علیه مطالبه کند و یا بدون انجام عمل، هزینه‌های لازم را به وسیله‌ی دایره اجرای احکام در همان پرونده اجرایی از محکوم‌علیه مطالبه نماید. در این مورد، مطالبه نیاز به دادخواست جداگانه ندارد.

2- اگر عمل مورد نظر قائم به شخص باشد، طبق تبصره ماده 47 قانون اجرای احکام مدنی (جریمه مدنی)، عمل خواهد شد. در این خصوص میان حقوقدانان اختلاف‌نظر وجود دارد. برخی از حقوقدانان مانند آقای دکتر کاتوزیان معتقدند که با نسخ گردیدن قانون آیین دادرسی مدنی سابق، تبصره ماده 47 قانون اجرای احکام مدنی نسخ ضمنی شده است اما برخی دیگر مانند آقای دکتر شمس بر این باورند که گرچه قانون آیین دادرسی مدنی سابق منسوخ شده است اما زمانی که تبصره ماده 47 قانون اجرای احکام مدنی به ماده 729 آن قانون استناد می‌نماید، بدین معنا است که تمامی مواد قانون آیین دادرسی مدنی سابق نسخ شده است به جز ماده 729 آن قانون (جریمه اجبار- خسارت به ازای هر روز تاخیر).

3- جریمه مدنی محکوم‌علیه (خسارت به ازای هر روز تاخیر) وفق تبصره ماده 47 قانون اجرای احکام مدنی تا زمانی که عمل توسط محکوم‌علیه انجام شود و یا تا زمان فوت وی ادامه خواهد داشت.

4- جهت اینکه دادگاه محکوم‌علیه را طبق تبصره ماده 47 قانون اجرای احکام مدنی به جریمه اجبار (جریمه مدنی) محکوم کند، محکوم‌له باید درخواست خود را به دادگاه تقدیم نماید.

5- جهت استفاده از جریمه اجبار وفق تبصره ماده 47 قانون اجرای احکام مدنی، دادگاه به درخواست محکوم‌له قراری صادر می‌کند که اگر محکوم‌علیه تا فلان روز مشخص تعهد خود را انجام نداد، باید به ازای هر روز تاخیر مبلغ مشخصی را به محکوم‌له پرداخت نماید، که این مبلغ غیرقابل اعتراض (تجدیدنظر) است. می‌بایست دقت گردد که ماهیت این وجه خسارت نیست.

مطلب مرتبط: نحوه طرح دعوای الزام به ایفای تعهد


ماده ۴۸

در صورتی که در ملک مورد حکم خلع ید زراعت شده و تکلیف زرع در حکم معین نشده باشد به ترتیب زیر رفتار می‌شود:

‌اگر موقع برداشت محصول رسیده باشد محکوم‌علیه باید فوراً محصول را بردارد و الّا دادورز (‌مامور اجرا) اقدام به برداشت محصول نموده و هزینه‌های ‌مربوط را تا زمان تحویل محصول به محکوم‌علیه از او وصول می‌نماید. هرگاه موقع برداشت محصول نرسیده باشد اعم از اینکه بذر روئیده یا نروئیده ‌باشد محکوم‌له مخیر است که بهای زراعت را بپردازد و ملک را تصرف کند یا ملک را تا زمان رسیدن محصول به تصرف محکوم‌علیه باقی بگذارد و‌ اجرت‌المثل بگیرد. تشخیص بهای زراعت و اجرت‌المثل با دادگاه خواهد بود و نظر دادگاه در این مورد قطعی است.


تفسیر ماده 48 قانون اجرای احکام مدنی:

1- ماده 48 قانون اجرای احکام مدنی در خصوص شیوه اجرای حکم نسبت به خلع ید در زراعت است.

مطلب مرتبط: نحوه اجرای خلع ید چگونه است؟

2- در اجرای حکم قطعی شده در خصوص خلع ید در زراعت، چنانچه موعد برداشت محصول رسیده باشد، متصرف باید سریعاً محصول را برداشت کند و اجرت‌المثل زمین را بپردازد (مطالبه اجرت‌المثل مستلزم اقامه دعوی و صدور حکم است. اجرت‌المثل توسط دادگاه تعیین می‌شود.). اما اگر موعد برداشت محصول نرسیده باشد، محکوم‌له دو راه دارد: الف- محکوم‌له می‌تواند با متصرف توافق نماید که محصول در زمین بماند و اجرت‌المثل زمین را بگیرد (تا وقتی که محصول برسد.). ب- محکوم‌له می‌تواند با متصرف توافق نماید که محکوم‌له محصول زراعت را برای خود بردارد و قیمت آن را به متصرف بدهد.

مطلب مرتبط: نحوه طرح دعوای خلع ید

3- ازاله زراعت (معدوم کردن زراعت، قلع و قمع زراعت) در ماده 48 قانون اجرای احکام مدنی در خصوص اجرای حکم خلع ید به رسمیت شناخته نشده است.

مواد مرتبط: ماده 165 قانون آیین دادرسی مدنی،




ماده ۴۹

در صورتی که محکوم‌علیه در موعدی که برای اجرای حکم مقرر است مدلول حکم را طوعاً اجرا ننماید یا قراری با محکوم‌له برای اجرای حکم ندهد و مالی هم معرفی نکند یا مالی از او تأمین و توقیف نشده باشد محکوم‌له می‌تواند درخواست کند که از اموال محکوم‌علیه معادل محکوم‌به‌ توقیف گردد.


تفسیر ماده 49 قانون اجرای احکام مدنی:

با جمع شرایط ذیل، محکوم‌له می‌تواند درخواست توقیف اموال محکوم‌علیه را بنماید:

الف- محکوم‌علیه در مهلت ده روزه مقرر در ماده 34 قانون اجرای احکام مدنی (ظرف 10 روز از تاریخ ابلاغ اجرائیه)، نسبت به اجرای حکم اقدام ننماید.

ب- در موعد مذکور قراری با محکوم‌له جهت اجرای حکم ندهد (توافق نکند).

ج- در موعد مقرر مالی در حدود طلب برای اجرای حکم معرفی ننماید.

د- مالی از او توقیف نشده باشد.

مطلب مرتبط: مراحل اجرای حکم در دادگاه حقوقی به چه صورت می‌باشد؟


ماده ۵۰

دادورز (‌مامور اجرا) باید پس از درخواست توقیف بدون تاخیر اقدام به توقیف اموال محکوم‌علیه نماید و اگر اموال در حوزه دادگاه ‌دیگری باشد توقیف آن را از قسمت اجرای دادگاه مذکور بخواهد.


تفسیر ماده 50 قانون اجرای احکام مدنی:

پس از آنکه محکوم‌له تقاضای توقیف اموال متعلق به محکوم‌علیه را تقدیم دادورز اجرای احکام نمود، وی مکلف است فوراً و بدون فوت وقت اقدام به توقیف اموال نماید.

بیشتر بخوانید: مراحل اجرای حکم در دادگاه حقوقی به چه صورت می‌باشد؟


ماده ۵۱

از اموال محکوم‌علیه به میزانی توقیف می‌شود که معادل محکوم‌به و هزینه‌های اجرایی باشد ولی هرگاه مال معرفی شده ارزش بیشتری ‌داشته و قابل تجزیه نباشد تمام آن توقیف خواهد شد در این‌صورت اگر مال غیرمنقول باشد مقدار مشاعی از آن که معادل محکوم‌به و هزینه‌های‌ اجرایی باشد توقیف می‌گردد.


تفسیر ماده 51 قانون اجرای احکام مدنی:

اگر ارزش مالی که از محکوم‌علیه توقیف شده است بیشتر از محکوم‌به و هزینه‌های اجرایی (هزینه کارشناسی، نیم عشر دولتی و ...) باشد، سه حالت متصور است:

الف- چنانچه مال توقیف شده، مال منقول قابل تجزیه باشد، تجزیه می‌گردد و به میزان محکوم‌به و هزینه‌های اجرایی توقیف می‌گردد. مانند توقیف بخشی از انبار گندم، در فرضی که ارزش کل آن انبار گندم بیش از میزان محکوم‌به باشد.

ب- اگر مال توقیف شده قابل تجزیه نباشد، کل آن توقیف می‌شود؛ مانند توقیف یک دستگاه خودرو بنز متعلق به محکوم‌علیه به ارزش ده میلیارد تومان در ازای طلب دو میلیارد تومانی محکوم‌له (جمع محکوم‌به و هزینه‌های اجرایی). بدیهی است که در صورت مزایده مال توقیف شده، طلب دو میلیاردی برداشت و الباقی به محکوم‌علیه مسترد می‌گردد.

ج- اگر مال توقیف شده مال غیرمنقول باشد، بخش مشاع آن به میزان محکوم‌به و هزینه‌های اجرایی توقیف می‌شود.


ماده ۵۲

اگر مالی از محکوم‌علیه تأمین و توقیف شده باشد، استیفاء محکوم‌به از همان مال به عمل می‌آید مگر آنکه مال تأمین شده تکافوی‌ محکوم‌به را نکند که در این‌صورت معادل بقیه محکوم‌به از سایر اموال محکوم‌علیه توقیف می‌گردد.


تفسیر ماده 52 قانون اجرای احکام مدنی:

بر طبق فرض عکس ماده 52 قانون اجرای احکام مدنی، بازداشت اجرایی اموال با وجود بازداشت تأمینی (نظیر دستور موقت و تامین خواسته) به شرطی که بازداشت تامینی تکافوی محکوم‌به و هزینه‌های اجرایی را نماید، ممنوع است.


ماده ۵۳

هرگاه مالی از محکوم‌علیه در قبال خواسته یا محکوم‌به توقیف شده باشد محکوم‌علیه می‌تواند یک بار تا قبل از شروع به عملیات راجع به فروش درخواست تبدیل مالی را که توقیف شده است به مال دیگری بنماید مشروط بر اینکه مالی که پیشنهاد می‌شود از حیث قیمت و سهولت‌ فروش از مالی که قبلاً توقیف شده است کمتر نباشد. محکوم‌له نیز می‌تواند یک بار تا قبل از شروع به عملیات راجع به فروش درخواست تبدیل مال توقیف شده را بنماید. در صورتی که محکوم‌علیه یا محکوم‌له به تصمیم قسمت اجرا معترض باشند می‌توانند به دادگاه صادرکننده اجرائیه مراجعه نمایند.‌ تصمیم دادگاه در این مورد قطعی است.


تفسیر ماده 53 قانون اجرای احکام مدنی:

1- تبدیل تامین تا پیش از شروع به عملیات راجع به فروش تنها یک مرتبه مجاز است، این امر بدان معنا است که از ابتدای بازداشت و در زمان توقیف اجرایی در واحد اجرای حکم، با لحاظ شرایط مقرر در ماده 53 قانون اجرای احکام مدنی، تنها یک‌بار محکوم‌له (شخصی که حکم به نفع وی صادر شده است) و یک‌بار محکوم‌علیه (شخصی که حکم به ضرر وی صادر شده است) می‌تواند درخواست تبدیل تامین نماید.

2- منظور از عبارت «قبل از شروع به عملیات راجع به فروش» در ماده 53 قانون اجرای احکام مدنی تا پیش از فرستادن آگهی مزایده برای انتشار در روزنامه است.

3- مرجع صالح جهت درخواست تبدیل تامین، زمانی که عملیات اجرایی حکم آغاز شده است در صلاحیت واحد اجرای احکام مدنی می‌باشد. البته به دلالت ماده 53 قانون اجرای احکام مدنی، تصمیم اجرای احکام قابل اعتراض در دادگاه صادرکننده اجرائیه می‌باشد. تصمیم دادگاه در این خصوص قطعی خواهد بود.

مطلب مرتبط: شرایط تبدیل تامین در مرحله اجرای حکم کدام است؟


ماده ۵۴

اگر مالی که توقیف آن تقاضا شده وثیقه دینی بوده یا در مقابل طلب دیگری توقیف شده باشد قسمت اجراء به درخواست محکوم‌له توقیف ‌مازاد ارزش مال مزبور را حسب مورد به اداره ثبت یا مرجعی که قبلاً مال را توقیف کرده است اطلاع می‌دهد در این‌صورت اگر مال دیگری به تقاضای محکوم‌له توقیف شود که تکافوی طلب او را بنماید از توقیف مازاد رفع اثر خواهد شد. در صورت فک وثیقه یا رفع توقیف اصل مال، توقیف مازاد خود‌ به‌ خود به توقیف اصل مال تبدیل می‌شود. در این مورد هرگاه محکوم‌علیه به عنوان عدم تناسب بهای مال با میزان بدهی معترض باشد به هزینه او مال‌ ارزیابی شده از مقدار زائد بر بدهی رفع توقیف خواهد شد.


تفسیر ماده 54 قانون اجرای احکام مدنی:

1- چنانچه سابقاً مالی توقیف شده باشد  توقیف مازاد آن مجاز است. در این‌صورت اگر مال دیگری از محکوم‌علیه به تقاضای محکوم‌له توقیف شود که تکافوی طلبش را بنماید، از توقیف مازاد رفع اثر می‌شود.

2- به عقیده آقای دکتر شمس در کتاب اجرای احکام مدنی، توقیف مازاد مستلزم آن نیست که ارزش مال معرفی شده با جمع محکوم‌به و میزان دینی که مال پیش از آن در مقابل آن بازداشت شده متناسب باشد. لذا محکوم‌له می‌تواند برای نمونه درخواست بازداشت مازاد مالی را کند که ارزش آن حتی از میزان طلب‌هایی که مال پیش از آن در مقابل آنها در رهن گرفته و بازداشت شده کمتر باشد. (در توقیف مازاد نیاز نیست ظاهراً مال، مازادی داشته باشد که بتوان توقیفش کرد بنابراین یک مال امکان حتی ده بار بازداشت هم دارد حتی اگر ارزش آن مال کم باشد.)

3- اگر مالی که توقیف مازاد آن تقاضا شده است وثیقه دینی باشد یا در برابر طلب شخص دیگری توقیف شده باشد، باید در مال غیرمنقول دارای سابقه ثبتی و مال منقول یا غیرمنقول فاقد سابقه ثبتی قائل به تفکیک بود. مستند به ماده 54 قانون اجرای احکام مدنی، اگر مالی که توقیف مازاد آن درخواست شده است مال غیرمنقول دارای سابقه ثبتی باشد، قسمت اجرا به درخواست محکوم‌له توقیف مازاد ارزش مال مزبور را به اداره ثبت اطلاع می‌دهد. اما اگر مال منقول باشد یا غیرمنقول فاقد سابقه ثبتی باشد، بازداشت مال به مرجع بازداشت‌کننده اصل مال اطلاع داده می‌شود. در هر حال در صورت فک وثیقه یا رفع توقیف اصل مال (توقیف اولیه)، توقیف مازاد خود به خود تبدیل به توقیف اصل مال می‌گردد.


ماده ۵۵

در مورد مالی که وثیقه بوده یا در مقابل مطالباتی توقیف شده باشد محکوم‌له می‌تواند تمام دیون و خسارات قانونی را با حقوق دولت حسب مورد در صندوق ثبت یا دادگستری تودیع نموده تقاضای توقیف مال و استیفای حقوق خود را از آن بنماید در این‌صورت وثیقه و توقیف‌های ‌سابق فک و مال بابت طلب او و مجموع وجوه تودیع شده بلافاصله توقیف می‌شود.


تفسیر ماده 55 قانون اجرای احکام مدنی:

چنانچه مالی از قبل در وثیقه بوده باشد، محکوم‌له می‌تواند ضمن پرداخت دیون محکوم‌علیه، آن مال را آزاد نماید و تمام آن مال را در توقیف خود نگه دارد. انجام مقررات ماده 55 قانون اجرای احکام مدنی یکی از اقدامات مهم پیش از برگزاری مزایده است.


ماده ۵۶

هرگونه نقل و انتقال اعم از قطعی و شرطی و رهنی نسبت به مال توقیف شده باطل و بلااثر است.


تفسیر ماده 56 قانون اجرای احکام مدنی:

1- ماده 56 قانون اجرای احکام مدنی فقط شامل توقیف اجرایی نیست و مشمول مالی که در اجرای تامین خواسته و دستور موقت توقیف شده نیز می‌شود.

2- تصرفات ناقل مال بازداشت شده در خصوص الف- مال غیرمنقول ثبت شده و ب- مال غیرمنقول ثبت نشده یا منقول متفاوت است و باید قائل به تفکیک شد.

الف- تصرفات ناقل مال غیرمنقول ثبت شده: اگر مال غیرمنقول ثبت شده از سوی واحد اجرای ثبت توقیف شده باشد، مستند به ماده 89 آیین‌نامه اجرای مفاد اسناد رسمی لازم‌الاجرا و طرز رسیدگی به شکایت از عملیات اجرایی مصوب 1387، تا زمانی که بازداشت باقی است به این انتقال ترتیب اثر داده نمی‌شود حتی اگر با سند رسمی باشد مگر در صورت اجازه شخصی که مال به منظور حفظ حقوق او بازداشت شده است (ممکن است شخصی که مال برای حفظ حقوق او بازداشت شده است می‌تواند مال را بی قید و شرط آزاد کند یا اینکه رضایت بدهد به نقل و انتقال با حفظ حقوق خود.).

اما اگر مال غیرمنقول ثبت شده از سوی واحد اجرای احکام مدنی دادگاه توقیف شده باشد، طبق نص ماده 56 قانون اجرای احکام مدنی، آن معامله باطل است.

اما طبق نظر آقای دکتر شمس با توجه به آنکه میان ماهیت بازداشت در واحد اجرای احکام دادگستری با ماهیت بازداشت از طریق واحد اجرای ثبت تفاوتی وجود ندارد و با توجه به آنکه قانونگذار در ماده 55 قانون اجرای احکام مدنی بر این امر دلالت دارد که چنانچه مال یا مازاد آن به سود شخصی در بازداشت و یا وثیقه باشد، شخص دیگری می‌تواند مبلغی را که مال در مقابل آن بازداشت شده یا در وثیقه قرار گرفته بسته به مورد در صندوق ثبت یا دادگستری بسپارد تا وثیقه آزاد شود بی‌آنکه رضایت یا اجازه اشخاصی که مال به سود آنها بازداشت شده و یا در وثیقه قرار گرفته، لازم باشد. لذا ماده 56 قانون اجرای احکام مدنی را باید این‌گونه تفسیر نمود و نباید اموالی را که از طریق واحد اجرای احکام دادگستری بازداشت شده‌اند را باطل ندانست. بنابراین چنانچه نسبت به مال بازداشت شده هر معامله ناقلی مانند صلح، بیع یا هبه انجام شود به معامله ترتیب اثر داده نمی‌شود (مراعی)، مگر در صورتی که مال آزاد گردد و یا انتقال‌گیرنده، با حفظ حقوق بازداشت‌کننده انتقال را بپذیرد. در این حالت یک لحظه ملک رفع بازداشت می‌شود تا سند به نام خریدار تنظیم شود و مال مجدداً در مالکیت خریدار به سود محکوم‌له بازداشت می‌گردد.

ب- تصرفات ناقل مال غیرمنقول ثبت نشده یا منقول: از آنجایی که مال منقول پس از بازداشت معمولاً در اختیار حافظ قرار می‌گیرد، عملاً امکان انتقال آن وجود ندارد. اما اگر نسبت به مال غیرمنقول ثبت نشده یا منقول بازداشت شده به موجب سند عادی معامله‌ای منعقد شده باشد، مامور اجرا بی‌آنکه به معامله ترتیب اثر داده شود (معامله باطل است)، مال را به فروش رسانده و محکوم‌به را از آن وصول می‌کند. چراکه هیچ مانع رسمی برای فروش مال وجود ندارد. (عدم توجه به انتقال)

مطلب مرتبط: نحوه طرح دعوای تایید بطلان معامله به جهت در بازداشت بودن مورد معامله


ماده ۵۷

هرگونه قرارداد یا تعهدی که نسبت به مال توقیف شده بعد از توقیف به ضرر محکوم‌له منعقد شود نافذ نخواهد بود مگر اینکه محکوم‌له‌ کتباً رضایت دهد.


تفسیر ماده 57 قانون اجرای احکام مدنی:

1- مطابق با نظر آقای دکتر شمس، منظور از عبارت «هرگونه قرارداد یا تعهدی» که در صدر ماده 57 قانون اجرای احکام مدنی آمده است، هرگونه تصرفی است قطعی، رهنی و شرطی (تصرفات مندرج در ماده 56 قانون اجرای احکام مدنی) نباشد. بطور مثال چنانچه زمینی بازداشت شود و مالک زمین با پیمانکار قراردادی ببندد که اطراف زمین را دیوارکشی کند یا باغی بازداشت شود و مالک با شرکتی قراردادی ببندد که آن را سمپاشی کند و یا تاسیسات آبیاری در آن ایجاد کند، چون به ضرر محکوم‌له نیست نافذ است و نیازی به اجازه محکوم‌له ندارد. اما اگر قراردادی با دیگری ببندد که در زمین بازداشت شده، درخت بکارد و تا ده سال از آن درختان استفاده کند، چون این قرارداد به ضرر محکوم‌له است نیاز به اجازه وی دارد.

2- تصرفات ناقل منفعت، مطابق با ماده 57 قانون اجرای احکام مدنی قرار می‌گیرد. طبق ماده 57 قانون اجرای احکام مدنی، تصرفات ناقل منفعت مال بازداشت شده (انتقال منافع مال بازداشت شده) نافذ نخواهد بود مگر با رضایت کتبی محکوم‌له. مطابق با نظر آقای دکتر شمس اما با توجه به ماده 103 قانون اجرای احکام مدنی، بازداشت مال غیرمنقول موجب توقیف منافع آن نمی‌شود، اگر مال بازداشت شده غیرمنقول باشد و منافع آن جداگانه بازداشت نشده باشد، مالک می‌تواند منافع آن را برای مدتی که تا پیش از مزایده سپری شود واگذار نماید.


ماده ۵۸

در صورتی که محکوم‌علیه، محکوم‌به و خسارات قانونی را تادیه نماید قسمت اجرا از مال توقیف شده رفع توقیف خواهد کرد.


ماده ۵۹

محکوم‌علیه می‌تواند با نظارت دادورز (‌مامور اجرا) مال توقیف شده را بفروشد مشروط بر اینکه حاصل فروش به تنهایی برای پرداخت محکوم‌به و هزینه‌های اجرایی کافی باشد و اگر مال در مقابل قسمتی از محکوم‌به توقیف شده حاصل فروش نباید از مبلغی که در قبال آن توقیف به عمل آمده کمتر باشد.


تفسیر ماده 59 قانون اجرای احکام مدنی:

چنانچه محکوم‌علیه خودش بخواهد مال توقیف شده را بفروشد (فروش متعارف)، فروش مال توقیف شده منوط به این است که حاصل فروش آن مال برای پرداخت کل محکوم‌به و هزینه‌های اجرایی آن کافی باشد. لذا محکوم‌علیه نمی‌تواند مال توقیف شده را به مبلغی کمتر از آنچه برای آن توقیف شده بفروشد مگر آنکه توافقی بین محکوم‌علیه و محکوم‌له باشد. (این نوع از فروش از طریق مزایده نخواهد بود.)


ماده ۶۰

عدم حضور محکوم‌له و محکوم‌علیه مانع از توقیف مال نمی‌شود ولی توقیف مال به طرفین اعلام خواهد شد.


تفسیر ماده 60 قانون اجرای احکام مدنی:

به صراحت ماده 60 قانون اجرای احکام مدنی، عدم حضور محکوم‌علیه و محکوم‌له مانع از توقیف مال نیست مانند درج امضای آنها ذیل صورت اموال متعلق به محکوم‌علیه مستند به بخش اخیر ماده 71 قانون اجرای احکام مدنی.



ماده ۶۱

مال منقولی که در تصرف کسی غیر از محکوم‌علیه باشد و متصرف نسبت به آن ادعای مالکیت کند یا آن را متعلق به دیگری معرفی نماید ‌به عنوان مال محکوم‌علیه توقیف نخواهد شد. ‌در صورتی که خلاف ادعای متصرف ثابت شود مسئول جبران خسارت محکوم‌له خواهد بود.


تفسیر ماده 61 قانون اجرای احکام مدنی:

1- موضوع ماده 61 قانون اجرای احکام مدنی، توقیف مال منقولی است که موضوع حکم نیست. اگر مال منقول در تصرف محکوم‌علیه باشد، توقیف می‌شود مگر عدم مالکیت وی اثبات شود. اما اگر مال منقول در تصرف شخص ثالثی باشد، توقیف نمی‌شود مگر اینکه مالکیت محکوم‌علیه ثابت شود.

2- اگر قصد توقیف مالی منقولی را وفق ماده 61 قانون اجرای احکام مدنی داشته باشیم که موضوع حکم نیست و در تصرف شخصی غیر از محکوم‌علیه است (شخص ثالث)، سه حالت متصرف است:

الف- شخص ثالث صرفاً ادعای مالکیت برای خود یا دیگری بر مال منقول می‌نماید: صرف ادعای وی بر مال منقول موجب عدم امکان توقیف مال منقول می‌شود و نیازی به ارائه دلیل نمی‌باشد.

ب- شخص ثالث ادعای تعلق مال منقول به محکوم‌علیه نماید: اگر ادعای وی بدون ادعای حق باشد، مال توقیف می‌شود. اما اگر شخص ثالث ادعای حقی بر مال منقول نماید (مانند اجاره)، در این حالت مال با حفظ حقوق متصرف توقیف می‌شود.

ج- شخص ثالث در خصوص بازداشت مال منقول سکوت نماید: در این حالت مال منقول توقیف می‌شود.

3- اگر مال منقول معرفی شده از سوی محکوم‌علیه، بدون متصرف باشد (مانند گله گوسفند رها شده)، توقیف می‌شود. البته به شرط دلایل و قرائن کافی مبنی بر مالکیت محکوم‌علیه.

4- در خصوص تطبیق مواد 44 و 61 قانون اجرای احکام مدنی می‌توان اینگونه بیان نمود که ماده 44 قانون اجرای احکام مدنی در ارتباط با عین محکوم‌بهی است که در تصرف شخصی غیر از محکوم‌علیه باشد (بطور مثال محکوم‌به یک اتومبیل است و دادگاه محکوم‌علیه را محکوم به تحویل به محکوم‌له داده است.) و شخص ثالث ادعای حق می‌نماید و دلیل هم می‌آورد (شخص ثالث به تصرف خود نیز می‌تواند به عنوان دلیل اشاره نماید.). اما ماده 61 قانون اجرای احکام مدنی در خصوص مالی است که محکوم‌علیه در زمان اجرای حکم به عنوان مال خود معرفی می‌نماید، اگر محکوم‌له در زمان توقیف خودرو به متصرف رجوع می‌نماید و شخص ثالث (متصرف) صرفاً ادعای مالکیت کند یا آن مال را متعلق به دیگری معرفی نماید، آن مال دیگر به عنوان مال محکوم‌علیه قابل توقیف نیست و وی (شخص ثالث) دیگر احتیاجی به ارائه دلیل ندارد.


ماده ۶۲

اموال منقولی که خارج از محل سکونت یا محل کار محکوم‌علیه باشد در صورتی توقیف می‌شود که دلایل و قرائن کافی بر احراز مالکیت او در دست باشد.


تفسیر ماده 62 قانون اجرای احکام مدنی:

چنانچه مال منقول خارج از محل سکونت یا کار محکوم‌علیه یافت شود علی‌الاصول توقیف نمی‌شود مگر آنکه دلایلی وجود داشته باشد که آن مال متعلق به محکوم‌علیه است.


ماده ۶۳

از اموال منقول موجود در محل سکونت زوجین آنچه معمولاً و عادتاً مورد استفاده اختصاصی زن باشد متعلق به زن و آنچه مورد استفاده اختصاصی مرد باشد متعلق به شوهر و بقیه از نظر مقررات این قانون مشترک بین آنان محسوب می‌شود مگر این که خلاف آن ثابت گردد.


تفسیر ماده 63 قانون اجرای احکام مدنی:

1- اگر مال منقول در محل سکونت مشترک زوجین باشد اموالی که عادتاً مورد استفاده اختصاصی مرد است متعلق به مرد و اموالی که عادتاً مورد استفاده زن باشد متعلق به زن است مگر اینکه خلاف آن ثابت گردد.

2- اگر مال منقول در محل کار یا منزل اختصاصی محکوم‌علیه باشد، طبق اماره تصرف از آن محکوم‌علیه بوده و توقیف می‌گردد و زنانه یا مردانه بودن آن اهمیتی ندارد.


ماده ۶۴

اگر مال معرفی شده در جایی باشد که در آن بسته باشد و از باز کردن آن خودداری نمایند دادورز (‌مامور اجرا) با حضور مامور شهربانی یا‌ ژاندارمری یا دهبان محل اقدام لازم برای باز کردن در و توقیف مال معمول می‌دارد و در مورد باز کردن محلی که کسی در آن نیست حسب مورد نماینده دادستان یا دادگاه بخش مستقل نیز باید حضور داشته باشد.


ماده ۶۵

اموال زیر برای اجرای حکم توقیف نمی‌شود:

۱- لباس و اشیاء و اسبابی که برای رفع حوائج ضروری محکوم‌علیه و خانواده او لازم است.

۲- آذوقه به قدر احتیاج یک ماهه محکوم‌علیه و اشخاص واجب‌النفقه او.

۳- وسائل و ابزار کار ساده کسبه و پیشه‌وران و کشاورزان.

۴- اموال و اشیائی که به موجب قوانین مخصوص غیرقابل توقیف می‌باشند.

تبصره- تصنیفات و تالیفات و ترجمه‌هایی که هنوز به چاپ نرسیده بدون رضایت مصنف و مولف و مترجم و در صورت فوت آنها بدون رضایت ‌ورثه یا قائم‌مقام آنان توقیف نمی‌شود.


تفسیر ماده 65 قانون اجرای احکام مدنی:

1- ماده 65 قانون اجرای احکام مدنی اموال غیرقابل توقیف یا همان مستثنیات دین را معرفی می‌نماید. دلیل عدم امکان توقیف مستثنیات دین آن است که با توقیف آن‌ها به نوعی ادامه زندگی مدیون و خانواده او با دشواری‌های مادی و معنوی جدی روبرو می‌گردد.

مطلب مرتبط: مستثنیات دین به چه معناست و شامل چه مواردی می‌شود؟

2- با توجه به تصویب قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی، مستثنیات دین همان است که در ماده 24 قانون یاد شده آمده است.

3- تبصره ماده 65 قانون اجرای احکام مدنی، در خصوص توقیف حقوق معنوی است. از آنجایی که هر پدیدآورنده اثری بر اثر خود حقی مادی و نیز معنوی دارد. جنبه معنوی حق پدیدآورنده که تعلق به جنبه فکری اثر او و نیز نظرات و باورها و چند و چونی خدمت او را نشان می‌دهد نه قابل انتقال به غیر است و نه به ارث می‌رسد لذا بازداشت جنبه معنوی اثر مطرح نمی‌گردد اما جنبه مادی حق پدیدآورنده اثر که حق مالی است قابل انتقال بوده و به ارث می‌رسد. بنابراین جنبه مادی این حق قابل بازداشت است. (نظر آقای دکتر شمس)

4- طبق تبصره ماده 65 قانون اجرای احکام مدنی جهت توقیف اثر (تصنیفات، تالیفات و ترجمه‌های صاحب اثر)، اثر می‌بایست چاپ شود تا قابل توقیف شود.


ماده ۶۶

اموال ضایع شدنی بلافاصله و اموالی که ادامه توقیف آن مستلزم هزینه نامتناسب یا کسر فاحش قیمت است فوراً ارزیابی و با تصویب دادگاه بدون رعایت تشریفات راجع به توقیف و مزایده به فروش می‌رسد لیکن قبل از فروش باید صورتی از اموال مزبور برداشته شود.


تفسیر ماده 66 قانون اجرای احکام مدنی:

1- اموال مصرف شدنی و اموالی که ادامه توقیف آنها مستلزم هزینه‌ی نامتناسب یا کسر فاحش قیمت است، فوراً ارزیابی شده و با تصویب دادگاه اجراکننده حکم و بدون رعایت تشریفات مزایده با مزایده به فروش می‌رسد. (عدم رعایت تشریفات مزایده مصرح در ماده 66 قانون اجرای احکام مدنی، به منزله به مزایده نگذاردن اموال مصرف شدنی و اموالی که ادامه توقیف آنها مستلزم هزینه‌ی نامتناسب یا کسر فاحش قیمت است، نمی‌باشد.)

2- چنانچه هزینه حفاظت اموال با ارزش مال متناسب نباشد باید ترتیب فروش فوری اموال داده شود.



ماده ۶۷

دادورز (‌مامور اجرا) باید قبل از توقیف اموال منقول، صورتی که مشتمل بر وصف کامل اموال از قبیل نوع، عدد، وزن، اندازه و غیره که با تمام حروف و اعداد باشد تنظیم نماید، در مورد طلا و نقره عیار آن‌ها (‌هرگاه عیار آن‌ها معین باشد) و در جواهرات اسامی و مشخصات آن‌ها و در‌ کتاب، نام کتاب و مولف و مترجم و خطی یا چاپی بودن آن با ذکر تاریخ تحریر یا چاپ و در تصویر و پرده نقاشی خصوصیات و اسم نقاش (‌اگر معلوم باشد) و در مصنوعات، ساخت و مدل و در مورد فرش بافت و رنگ و در مورد سهام و اوراق بهادار نوع و تعداد و مبلغ اسمی آن و بطور کلی در هر‌ مورد مشخصات و خصوصیاتی که معرف کامل مال باشد نوشته می‌شود.


تفسیر ماده 67 قانون اجرای احکام مدنی:

1- اول قدم در توقیف اموال متعلق به محکوم‌علیه صورت‌برداری از آنها وفق ماده 67 قانون اجرای احکام مدنی است. لازم به ذکر است صورت اموال یک سند رسمی محسوب می‌گردد.

2- منظور از صورت‌برداری از اموال متعلق به محکوم‌علیه (مقدار اموال به نحو دقیق، ارزش آنها و مشخصات حافظ در آن درج می‌گردد.)، تهیه صورتی از اموال محکوم‌علیه است که می‌بایست بازداشت گردد که به آن «صورت‌مجلس بازداشت» نیز گفته می‌شود.

3- صورت‌برداری از اموال محکوم‌علیه اهمیت بسیاری دارد چراکه اموالی از محکوم‌علیه قابلیت فروش از طریق مزایده را دارند که در صورت‌مجلس بازداشت قید شده باشند در غیر این‌صورت امکان مزایده آنها وجود ندارد.


ماده ۶۸

تراشیدن و پاک کردن و الحاق و نوشتن بین سطرها در صورت اموال ممنوع است و اگر سهو و اشتباهی رخ داده باشد دادورز (‌مامور اجرا)‌ در ذیل صورت آن را تصحیح و به امضاء حاضران می‌رساند.


ماده ۶۹

هرگاه اشخاص ثالث نسبت به اموالی که توقیف می‌شود اظهار حقی نمایند دادورز (‌مامور اجرا) مشخصات اظهارکننده و خلاصه اظهارات او را قید می‌کند.


تفسیر ماده 69 قانون اجرای احکام مدنی:

1- مفاد ماده 69 قانون اجرای احکام مدنی، در ارتباط با بازداشت اموالی که در تصرف شخص ثالثی که نسبت به آنها اظهار حق می‌کند نمی‌باشد. لذا چنانچه نسبت به مالی که برای فروش بازداشت می‌شود، شخص ثالث، در زمان بازداشت اظهار حقی نماید، در اجرای ماده 69 قانون اجرای احکام مدنی، مامور اجرا، مشخصات شخص ثالث و خلاصه اظهارات او را در صورت‌مجلس (صورت‌مجلس بازداشت) قید می‌کند اما با این همه، مال را بازداشت می‌نماید.

2- چنانچه در زمان بازداشت مال، شخص ثالث نسبت به آن ادعای حقی نماید و این ادعا مستند به حکم قطعی و یا سند رسمی باشد که تاریخ آن مقدم بر تاریخ بازداشت است، به دلالت ماده 146 قانون اجرای احکام مدنی، مامور اجرا باید مراتب را در صورت‌مجلس قید و روگرفت اسناد را پیوست نموده و از بازداشت مال خودداری نماید.


ماده ۷۰

هرگاه محکوم‌له و محکوم‌علیه یا نماینده قانونی آن‌ها حاضر بوده و راجع به تنظیم صورت ایراد و اظهاری نمایند، دادورز (‌مامور اجرا) ایراد ‌و اظهار آنان را با جهات رد یا قبول در آخر صورت قید می‌کند. طرفین اگر حاضر باشند ظرف یک هفته از تاریخ تنظیم صورت حق شکایت خواهند ‌داشت و الّا صورت اموال از طرف قسمت اجرا به طرف غایب ابلاغ می‌شود و طرف غایب حق دارد ظرف یک هفته از تاریخ ابلاغ شکایت نماید.


تفسیر ماده 70 قانون اجرای احکام مدنی:

1- ماده 70 قانون اجرای احکام مدنی در خصوص نحوه ایراد به تنظیم صورت اموال است. لذا بر اساس آن هرگاه محکوم‌له و محکوم‌علیه یا نماینده قانونی آن‌ها که در محل حاضرند به نحوه تنظیم صورت اموال ایرادی گرفت، ایراد مربوطه با درج جهات رد یا پذیرش در انتهای صورت اموال درج می‌گردد.

2- زمان ایراد به صورت اموال در صورت حضور طرفین یا نماینده قانونی آن‌ها در زمان صورت‌برداری یک هفته از تاریخ تنظیم و در صورت غیبت طرفین، ظرف یک هفته از تاریخ ابلاغ قابل شکایت در دادگاه اجراکننده حکم خواهد بود.


ماده ۷۱

در صورت اموال باید تاریخ و ساعت شروع و ختم عمل نوشته شود و به امضاء دادورز (‌مامور اجرا) و حاضران برسد هرگاه محکوم‌له و ‌محکوم‌علیه یا نماینده قانونی آن‌ها از امضاء ذیل صورت اموال امتناع نمایند مراتب در صورت قید می‌شود. ‌


تفسیر ماده 71 قانون اجرای احکام مدنی:

صورت اموال (صورت‌مجلس بازداشت) مندرج در ماده 67 قانون اجرای احکام مدنی، مستند به ماده 71 قانون اجرای احکام مدنی باید به امضای دادورز، حاضران، محکوم‌علیه و محکوم‌له نیز برسد.


ماده ۷۲

دادورز (‌مامور اجرا) به تقاضای محکوم‌له یا محکوم‌علیه رونوشت گواهی شده از صورت اموال را به آن‌ها خواهد داد.



ماده ۷۳

ارزیابی اموال منقول حین توقیف به عمل می‌آید و در صورت اموال درج می‌شود. قیمت اموال را محکوم‌له و محکوم‌علیه به تراضی ‌تعیین می‌نمایند و هرگاه طرفین حین توقیف حاضر نباشند یا حاضر بوده و در تعیین قیمت تراضی ننمایند ارزیاب معین می‌شود.


تفسیر ماده 73 قانون اجرای احکام مدنی:

1- ارزیابی اموال منقول اصولاً با تراضی طرفین است. ارزیابی اموال منقول جهت تعیین قیمت پایه مزایده لزوماً باید توسط ارزیاب تعیین گردد.

2- نیک آگاهید که ارزیابی اموال توقیف در حیت توقیف به عمل می‌آید و در صورت اموال درج می‌شود. اگر در زمان بازداشت اموال منقول، محکوم‌له و محکوم‌علیه حاضر بوده و به قیمت اموال تراضی نمایند، همان قیمت در صورت اموال نوشته می‌شود و از هر حیث معتبر است حتی قیمت پایه مزایده نیز از همین قیمت آغاز می‌شود و دیگر نیازی به ارزیابی ندارد.

3- ارزیابی اموال منقول و غیرمنقول که طبق ماده 73 قانون اجرای احکام مدنی صورت می‌پذیرد، مطابق با ماده 75 قانون اجرای احکام مدنی قابل اعتراض در دادگاهی است که حکم به وسیله آن دادگاه اجرا می‌شود و دادگاه در صورت ضرورت ارزیابی را تجدید می‌کند. همجنین امکان ارزیابی مجدد پس از انتشار آگهی مزایده و به بهانه افزایش یا کاهش قیمت وجود ندارد. ضمن آنکه قیمتی که کارشناس تعیین می‌نماید، قیمت پایه بوده و در زمان مزایده ممکن است مال با قیمت بالاتری به فروش برسد.

مطلب مرتبط: نحوه تعیین قیمت مال توقیف شده جهت برگزاری مزایده در دادگاه چگونه است؟


ماده ۷۴

ارزیاب به تراضی طرفین معین می‌شود. در صورت عدم تراضی یا عدم حضور محکوم‌علیه دادورز (‌مامور اجرا) از بین کارشناسان رسمی ‌و در صورت نبودن کارشناس رسمی از بین اشخاص معتمد و خبره ارزیاب معین می‌کند و هرگاه در حین توقیف به ارزیاب دسترسی نباشد قیمتی که‌ محکوم‌له تعیین کرده برای توقیف مال ملاک عمل قرار خواهد بود. در این‌صورت دادورز (‌مامور اجرا) به قید فوریت نسبت به تعیین ارزیاب و تقویم‌ مال اقدام خواهد کرد.


تفسیر ماده 74 قانون اجرای احکام مدنی:

1- در تعیین ارزیاب نیز تراضی طرفین (محکوم‌له و محکوم‌علیه) مقدم است (همانند قیمت‌گذاری). در صورت عدم تراضی، ارزیاب را دادورز اجرای احکام مشخص می‌نماید.

2- توافق طرفین در تعیین بهای اموال منقول به ندرت رخ می‌دهد و همراهی ارزیاب با مامور اجرا نیز در عمل دشوار است. بنابراین برای اینکه توقیف مال با تاخیر مواجه نگردد، ماده 74 قانون اجرای احکام مدنی مقرر می‌دارد که هرگاه در حین توقیف به اریاب دسترسی نباشد، قیمتی که‌ محکوم‌له تعیین می‌کند برای توقیف مال ملاک عمل قرار خواهد گرفت. در این‌صورت دادورز به قید فوریت نسبت به تعیین ارزیاب و قیمت‌گذاری مال اقدام خواهد کرد.

مطلب مرتبط: نحوه تعیین قیمت مال توقیف شده جهت برگزاری مزایده در دادگاه چگونه است؟


ماده ۷۵

قسمت اجرا ارزیابی را بلافاصله به طرفین ابلاغ می‌نماید. هر یک از طرفین می‌تواند ظرف سه روز از تاریخ ابلاغ ارزیابی به نظریه ارزیاب‌ اعتراض نماید، این اعتراض در دادگاهی که حکم به وسیله آن اجرا می‌شود، مورد رسیدگی قرار می‌گیرد و در صورت ضرورت با تجدید ارزیابی قیمت مال معین می‌شود، تشخیص دادگاه در این مورد قطعی است.


تفسیر ماده 75 قانون اجرای احکام مدنی:

1- گرچه در صورت وجود هرگونه اشکالی در اجرای حکم، حل اختلاف در صلاحیت دادگاهی است که حکم تحت نظر آن اجرا می‌شود (دادگاه نخستین- دادگاه صادرکننده اجرائیه- وفق ماده 25 قانون اجرای احکام مدنی)، اما تحت شرایطی (صدور نیابت جهت اجرای حکم)، مستند به ماده 26 قانون اجرای احکام مدنی، رسیدگی به اختلافات ناشی از اجرای حکم با دادگاه اجرا کننده حکم خواهد بود. یکی از آن مصادیق اعتراض به نظریه ارزیاب است که مقنن در ماده 75 قانون اجرای احکام مدنی بدان اشاره نموده است.

2- اعتراض به نظریه ارزیاب در مرحله اجرای حکم، مستد به ماده 75 قانون اجرای احکام مدنی سه روز از تاریخ ابلاغ نظریه کارشناسی است.

مطلب مرتبط: نحوه تعیین قیمت مال توقیف شده جهت برگزاری مزایده در دادگاه چگونه است؟


ماده ۷۶

حق‌الزحمه ارزیاب با در نظر گرفتن کمیت و کیفیت و ارزش کار به وسیله دادورز (‌مامور اجرا) معین می‌گردد و پرداخت آن به عهده محکوم‌علیه است. هرگاه نسبت به میزان حق‌الزحمه اعتراضی باشد دادگاه در این مورد تصمیم مقتضی اتخاذ خواهد کرد. ‌هرگاه محکوم‌علیه از پرداخت حق‌الزحمه ارزیاب امتناع نماید محکوم‌له می‌تواند آن را بپردازد. در این‌صورت دادورز (‌مامور اجرا) وجه مزبور را ضمن اجرای حکم از محکوم‌علیه وصول و به محکوم‌له خواهد داد. پرداخت حق‌الزحمه در مورد ماده قبل به عهده معترض است و اگر ظرف سه روز از تاریخ ابلاغ اخطار نپردازد به اعتراض او به ترتیب اثر داده نخواهد شد.


تفسیر ماده 76 قانون اجرای احکام مدنی:

1- پرداخت دستمزد ارزیاب بر عهده محکوم‌علیه است (جزء هزینه‌های اجرای حکم است).

2- حق‌الزحمه ارزیاب توسط مامور اجرا تعیین می‌شود.

3- هم محکوم‌علیه و هم محکوم‌له می‌توانند به میزان حق‌الزحمه ارزیاب اعتراض نمایند. به این اعتراض در دادگاه اجراکننده حکم رسیدگی می‌شود.

4- هر یک از طرفین می‌توانند ظرف مدت سه روز از تاریخ ابلاغ نظریه به نظر ارزیاب اعتراض کنند. این اعتراض در دادگاهی انجام می‌شود که حکم به وسیله آن اجرا می‌گردد. اگر دادگاه اعتراض را بپذیرد، دستور ارزیابی مجدد را می‌دهد و دستمزد ارزیاب در ارزیابی مجدد با معترض است.

مطلب مرتبط: نحوه تعیین قیمت مال توقیف شده جهت برگزاری مزایده در دادگاه چگونه است؟



ماده ۷۷

اموال توقیف شده در همان جا که هست حفظ می‌شود مگر اینکه نقل اموال به محل دیگری ضرورت داشته باشد.


تفسیر ماده 77 قانون اجرای احکام مدنی:

با توجه به اینکه معمولاً محکوم‌علیه مانند هر شخص دیگری برای اموال منقول خود محل مناسبی را انتخاب می‌کند لذا علی‌الاصول اموال می‌بایست در همان محلی که بازداشت شده حفظ شود مگر اینکه حفاظت از آنها در آنجا غیرممکن و یا دشوار باشد.


ماده ۷۸

اموال توقیف شده برای حفاظت به شخص مسئولی سپرده می‌شود. حافظ با توافق طرفین تعیین می‌گردد و در صورتی که طرفین حین توقیف حاضر نباشند و یا در انتخاب حافظ تراضی ننمایند دادورز (‌مامور اجرا) شخص قابل اعتمادی را معین می‌کند. اوراق بهادار و جواهر و امثال آن‌ها‌ در صورت اقتضا در یکی از بانک‌ها به امانت گذاشته می‌شود.


تفسیر ماده 78 قانون اجرای احکام مدنی:

1- مراد از شخص مسئول در ماده 78 قانون اجرای احکام مدنی، حافظ است.

2- اموال باید به شخصی سپرده شود که نسبت به امانت داری وی اطمینان وجود داشته باشد تا نه تنها از دخل و تصرف غیرقانونی در اموال بازداشت شده پرهیز نماید بلکه برای حفظ اموال و پیشگیری از تعدی و تفریط در آنها، اقدامات لازم را معمول دارد.

3- مقنن تعیین حافظ را در نخستین گام، به توافق طرفین واگذار نموده است و مامور اجرا ملزم به پذیرش آن است.

4- چنانچه طرفین در انتخاب حافظ اموال به توافق نرسند، دادورز شخص قابل اعتمادی را به عنوان حافظ انتخاب می‌کند.

5- وجوه نقد نیز معمولاً به صندوق دادگستری سپرده می‌شود.

مطلب مرتبط: حافظ اموال کیست و چه وظایفی دارد؟


ماده ۷۹

اموال توقیف شده بدون تراضی کتبی طرفین به اشخاص ذیل سپرده نمی‌شود:

1- اقربای سببی و نسبی دادورز (‌مامور اجرا) تا درجه سوم.

2- محکوم‌له و محکوم‌علیه و همسر آنان و کسانی که با طرفین قرابت نسبی یا سببی تا درجه سوم دارند.


تفسیر ماده 79 قانون اجرای احکام مدنی:

1- سپردن اموال به حفاظت اقربای نسبی و سببی مامور اجرا تا درجه سوم تنها با تراضی کتبی طرفین شدنی است.

2- همچنین سپردن اموال به حفاظت محکوم‌له و محکوم‌علیه و همسر آنان و کسانی که با طرفین قرابت نسبی یا سببی تا درجه سوم تنها با تراضی کتبی طرفین شدنی است.

3- مطابق با نظر آقای دکتر شمس، درست است که اگر طرفین در انتخاب حافظ تراضی نکنند، مامور اجرا شخصی را مشخص می‌کند که این شخص طبق ماده 79 قانون اجرای احکام مدنی، نباید محکوم‌له و محکوم‌علیه و از اشخاصی که اقربای محکوم‌له و محکوم‌علیه است، باشد، اما اگر این اشخاص ممنوع، شریک مال منقولی باشدکه برای بازداشت ارائه شده است، مامور اجرا باید مال را به حفاظت همان شخص واگذار نماید. پرواضح است که ید حافظ ید امانی است.


ماده ۸۰

اموال توقیف شده و رونوشت صورت اموال به شخصی که مسئولیت حفظ را به عهده گرفته تحویل و رسید اخذ می‌گردد. ‌


تفسیر ماده 80 قانون اجرای احکام مدنی:

پس از تعیین حافظ، اموال بازداشت شده و رونوشت صورت اموال باید به حافظ تحویل داده شده و رسید گرفته شود.


ماده ۸۱

شخص حافظ می‌تواند اجرت بخواهد و هرگاه در میزان اجرت تراضی نشود مدیر اجراء با توجه به کمیت و کیفیت مال و مدت حفاظت ‌میزان آن را تعیین می‌نماید.


تفسیر ماده 81 قانون اجرای احکام مدنی:

1- دادن اجرت به حافظ در صورتی است که حافظ درخواست نماید.

2- چنانچه حافظ در خصوص اجرت با محکوم‌له و محکوم‌علیه تراضی ننماید، مدیر اجرا نسبت به تعیین اجرت اقدام می‌کند.

مطلب مرتبط: نمونه رای مطالبه اجرت‌المثل محل نگهداری اموال از سوی حافظ


ماده ۸۲

اجرت حافظ را اگر محکوم‌علیه تادیه نکند محکوم‌له می‌پردازد و از حاصل فروش اشیاء توقیف شده استیفاء می‌نماید. در صورت مطالبه اجرت از طرف حافظ و عدم تادیه آن مدیر اجرا به محکوم‌له اخطار می‌کند که ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ اخطار اجرت حافظ را بپردازد.


تفسیر ماده 82 قانون اجرای احکام مدنی:

1- اجرت حافظ به عنوان هزینه‌های اجرایی است و معمولاً پس از برگزاری مزایده به وی پرداخت می‌گردد. اما اگر حافظ پیش از انجام مزایده اجرت خود را مطالبه نماید و محکوم‌علیه نپردازد، به محکوم‌له ابلاغ می‌گردد که ظرف مدت ده روز نسبت به پرداخت اجرت حافظ اقدام شود.

2- چنانچه محکوم‌علیه و متعاقباً محکوم‌له اجرت حافظ را پرداخت ننمایند (منظور پیش از برگزاری مزایده است)، حافظ یا باید به حفاظت مال ادامه داده و پس از فروش اموال، حق خود را از حاصل فروش بگیرد و یا با استناد به ماده 86 قانون اجرای احکام مدنی ادامه حفاظت را به دریافت اجرت منوط کند تا محکوم‌له برای پیشگیری از پیامدهای تغییر حافظ، اجرت وی را بپردازد.


ماده ۸۳

حافظ نسبت به اموال توقیف شده امین است و حق ندارد اموال توقیف شده را مورد استفاده قرار داده یا به کسی بدهد و به طور کلی هر‌گاه حافظ مرتکب تعدی یا تفریط گردد مسئول پرداخت خسارت وارده بوده و حق مطالبه اجرت هم نخواهد داشت.


تفسیر ماده 83 قانون اجرای احکام مدنی:

1- اموال منقول با بازداشت، به حافظ سپرده می‌شود. حافظ امین است و مانند هر امین دیگری باید اموال را به درخواست امانت‌گذار تسلیم کند.

2- اگر اموال بازداشت شده آسیب دیده و یا از بین رود حافظ ضامن نیست مگر ذی‌نفع ادعای تعدی یا تفریط را داشته باشد که در این‌صورت برای مطالبه خسارت باید علیه حافظ برابر قواعد عام در مرجع صالح اقامه دعوا شود و ورود خسارت به اموال بازداشت شده و تعدی و تفریط او اثبات شود.


ماده ۸۴

هرگاه اموال توقیف شده منافعی داشته باشد حافظ باید حساب آن را بدهد.


ماده ۸۵

در صورتی‌ که حافظ از تسلیم اموال توقیف شده امتناع کند از تاریخ امتناع ضامن محسوب است و دادورز (‌مامور اجرا) معادل ارزش مال توقیف شده را از اموال حافظ استیفاء می‌نماید.


ماده ۸۶

هرگاه حافظ نخواهد یا نتواند اموال توقیف شده را نگاه‌داری کند و یا اوضاع و احوال تغییر او را ایجاب نماید دادورز (‌مامور اجرا) پس از‌ تصویب دادگاه حافظ دیگری معین خواهد کرد.


تفسیر ماده 86 قانون اجرای احکام مدنی:

مستند به ماده 26 قانون اجرای احکام مدنی که بیان می‌دارد اختلاف ناشی از اجرای احکام راجع به دادگاهی است که حکم توسط آن دادگاه اجرا می‌شود، تصویب تغییر حافظ موضوع ماده 86 قانون اجرای احکام مدنی با دادگاه اجرا کننده حکم است نه دادگاهی که حکم تحت نظر آن اجرا می‌شود. بطور مثال دادگاه حقوقی مشهد اجرائیه‌ای را صادر نموده است که بر اساس آن مالی از محکوم‌علیه در شهر یزد معرفی و شناسایی می‌گردد. دادگاه مشهد ضمن اعطای نیابت قضایی از دادگاه یزد درخواست توقیف و به فروش رساندن مال متعلق به محکوم‌علیه را می‌نماید. حال چنانچه پس از توقیف اموال، برای اموال توقیف شده محکوم‌علیه در شهر یزد حافظی نصب گردد که آن حافظ نخواهد یا نتواند اموال توقیف شده را نگهداری نماید، دادگاه اجرا کننده حکم (دادگاه شهر یزد) اقدام به تصویب تغییر حافظ می‌نماید نه دادگاه مشهد (دادگاهی که حکم تحت نظر آن اجرا می‌شود.).



ماده ۸۷

هرگاه مال متعلق به محکوم‌علیه نزد شخص ثالث اعم از حقوقی یا حقیقی باشد یا مورد درخواست توقیف، طلبی باشد که محکوم‌علیه ‌از شخص ثالث دارد اخطاری در باب توقیف مال یا طلب و میزان آن به پیوست رونوشت اجرائیه به شخص ثالث ابلاغ و رسید دریافت می‌شود و مراتب فوراً به محکوم‌علیه نیز ابلاغ می‌گردد.


تفسیر ماده 87 قانون اجرای احکام مدنی:

موضوع ماده 87 قانون اجرای احکام مدنی در خصوص توقیف طلب یا مال منقول محکوم‌علیه نزد شخص ثالث است. چنانچه محکوم‌علیه نزد شخص ثالثی طلبی داشته باشد، محکوم‌له می‌تواند برای توقیف طلب یا مال منقول مزبور، به واحد اجرای احکام مدنی مراجعه نماید. واحد اجرا جهت توقیف مال، اخطاری (به اخطاریه، توقیف‌نامه شخص ثالث نیز می‌گویند.) همراه با تصویر اجرائیه برای شخص ثالث ارسال می‌نماید و از وی رسید اخذ می‌کند و مراتب را فوراً به محکوم‌علیه نیز ابلاغ می‌نماید.

مطلب مرتبط: نحوه توقیف اموال محکوم‌علیه نزد شخص ثالث در اجرای احکام چگونه است؟


ماده ۸۸

شخص ثالث پس از ابلاغ اخطار توقیف نباید مال یا طلب توقیف شده را به محکوم‌علیه بدهد و مکلف است طبق دستور مدیر اجرا عمل‌ نماید، در صورت تخلف مسئول جبران خسارت وارده به محکوم‌له خواهد بود.


تفسیر ماده 88 قانون اجرای احکام مدنی:

1- شخص ثالثی که مال منقول یا طلب محکوم‌علیه در ید وی است، باید طبق نظر دادورز اجرای احکام عمل نموده و می‌بایست از تحویل آن به محکوم‌علیه اجتناب ورزد.

2- منظور ماده 88 قانون اجرای احکام مدنی از عبارت «نباید مال یا طلب توقیف شده را به محکوم‌علیه بدهد»، آن است که شخص ثالث نباید مال را به هیچ شخصی بدهد (نه محکوم‌علیه و نه هیچ شخص دیگری) و باید طبق دستور مامور اجرا عمل نماید. موضوع ماده 88 قانون اجرای احکام مدنی، یکی از تکالیف شخص ثالث در صورت پذیرش وجود طلب یا مال نزد وی است.

3- در صورت پذیرش مطلق شخص ثالث (شایان ذکر است پذیرش به دو نوع پذیرش مطلق (در پذیرش مطلق، شخص ثالث می‌پذیرد که طلب یا مال منقول محکوم‌علیه بی چون و چرا در ید وی می‌باشد.) و پذیرش مقید (در پذیرش مقید، شخص ثالث می‌پذیرد که طلب یا مال منقول محکوم‌علیه در ید وی است اما وی نسبت به آن ادعای حقی دارد.) تقسیم‌بندی می‌شود.)، حتی پیش از اعلام آن به مامور اجرا طلب یا مال منقول محکوم‌علیه به میزانی که شخص ثالث می‌پذیرد نزد وی از همان تاریخ ابلاغ اخطار توقیف (توقیف‌نامه شخص ثالث)، بازداشت شده به شمار می‌رود و کلیه آثار بازداشت از همان تاریخ جاری می‌شود.

مطلب مرتبط: نحوه توقیف اموال محکوم‌علیه نزد شخص ثالث در اجرای احکام چگونه است؟


ماده ۸۹

هرگاه مالی که نزد شخص ثالث توقیف شده عین معین یا وجه نقد یا طلب حال باشد شخص ثالث باید در صورت مطالبه آن را به دادورز (‌مامور اجرا) بدهد و رسید دریافت دارد این رسید به منزله سند تادیه وجه یا دین یا تحویل عین معین از طرف شخص ثالث به محکوم‌علیه خواهد بود.


تفسیر ماده 89 قانون اجرای احکام مدنی:

1- موضوع ماده 89 قانون اجرای احکام مدنی، یکی دیگر از تکالیف شخص ثالث در صورت پذیرش وجود طلب یا مال نزد وی است. بدین نحو که شخص ثالث می‌بایست مال یا طلب توقیف شده را در صورت مطالبه دادورز (مامور اجرای احکام) به وی تحویل دهد و رسید دریافت کند. از زمان اخذ رسید، ذمه شخص ثالث نسبت به محکوم‌علیه بری می‌شود.

2- گاهی اوقات ممکن است که شخص ثالث نسبت به قسمتی از طلب/ وجه نقد یا مال منقول متعلق به محکوم‌علیه اقدام به پذیرش نماید، در این فرض طلب یا مال، نسبت به قسمتی که می‌پذیرد از همان تاریخ ابلاغ اخطار توقیف، نزد وی بازداشت شده محسوب می‌شود و نسبت به قسمت دیگر آثار سکوت یا انکار (عدم پذیرش) جاری می‌شود.

در صورت پذیرش مطلق شخص ثالث (شایان ذکر است پذیرش به دو نوع پذیرش مطلق (در پذیرش مطلق، شخص ثالث می‌پذیرد که طلب یا مال منقول محکوم‌علیه بی چون و چرا در ید وی می‌باشد.) و پذیرش مقید (در پذیرش مقید، شخص ثالث می‌پذیرد که طلب یا مال منقول محکوم‌علیه در ید وی است اما وی نسبت به آن ادعای حقی دارد.) تقسیم‌بندی می‌شود.)، کلیه آثار بازداشت از ابلاغ اخطار توقیف (توقیف‌نامه شخص ثالث) جاری می‌شود.

مطلب مرتبط: نحوه توقیف اموال محکوم‌علیه نزد شخص ثالث در اجرای احکام چگونه است؟


ماده ۹۰

در موردی‌ که شخص ثالث دین خود را به اقساط یا اجور و عوائدی را به تدریج به محکوم‌علیه می‌پردازد و محکوم‌له تقاضای استیفاء‌ محکوم‌به را از آن بنماید دادورز (‌مامور اجرا) به شخص ثالث اخطار می‌کند که اقساط یا عوائد و اجور مقرر را به قسمت اجرا تسلیم نماید.


تفسیر ماده 90 قانون اجرای احکام مدنی:

در خصوص طلب اقساطی محکوم‌علیه از شخص ثالث، طبق ماده 90 قانون اجرای احکام مدنی، چنانچه شخص ثالث دین خود را به اقساط یا اجور و عوایدی را به تدریج به محکوم‌علیه می‌پردازد و محکوم‌له تقاضای استیفای محکوم‌به را از آن ننماید، دادورز (مامور اجرا) به شخص ثالث ابلاغ (اخطار) می‌کند که اقساط و عواید را در موعد مقرر به قسمت اجرا تسلیم کند.

مطلب مرتبط: نحوه توقیف اموال محکوم‌علیه نزد شخص ثالث در اجرای احکام چگونه است؟


ماده ۹۱

هرگاه شخص ثالث منکر وجود تمام یا قسمتی از مال یا طلب یا اجور و عواید محکوم‌علیه نزد خود باشد باید ظرف ده روز از تاریخ‌ ابلاغ اخطاریه مراتب را به قسمت اجرا اطلاع دهد.


تفسیر ماده 91 قانون اجرای احکام مدنی:

همچنین اگر شخص ثالث منکر وجود هرگونه وجه نقد/ طلب یا مال منقول متعلق به شخص ثالث گردد (نپذیرفتن وجود طلب)، باید ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ اخطاریه (توقیف‌نامه شخص ثالث)، مراتب را به مامور اجرا اطلاع دهد. در صورت عدم پذیرش شخص ثالث، طلب یا مال دیگر قابل بازداشت نیست و بازداشت شده محسوب نمی‌گردد حتی اگر واقعاً طلب یا مال نزد ثالث باشد.

مطلب مرتبط: نحوه توقیف اموال محکوم‌علیه نزد شخص ثالث در اجرای احکام چگونه است؟


ماده ۹۲

هرگاه شخص ثالث به تکلیف مقرر در ماده قبل عمل نکند و یا بر خلاف واقع منکر وجود تمام یا قسمتی از مال یا طلب یا اجور و عوائد‌ محکوم‌علیه نزد خود گردد و یا اطلاعاتی که داده موافق با واقع نباشد و موجب خسارت شود محکوم‌له می‌تواند برای جبران خسارت به دادگاه ‌صلاحیت‌دار مراجعه نماید.


تفسیر ماده 92 قانون اجرای احکام مدنی:

1- هرگاه شخص ثالث منکر وجود طلب یا مال منقول متعلق به محکوم‌علیه نزد وی باشد و ظرف مدت ده روز به تکلیف مقرر در ماده 91 قانون اجرای احکام مدنی عمل ننماید (اطلاع به قسمت اجرا) و یا به دروغ منکر وجود تمام یا قسمتی از مال یا طلب یا اجور و عوائد‌ محکوم‌علیه نزد خود گردد و یا اطلاعات کذب دهد، در صورتی که موجب بروز خسارت گردد، محکوم‌له می‌تواند دادخواست جبران خسارت بر علیه شخص ثالث تقدیم دادگاه نماید.

مطلب مرتبط: نحوه توقیف اموال محکوم‌علیه نزد شخص ثالث در اجرای احکام چگونه است؟

2- در صورت سکوت شخص ثالث نسبت به اخطاریه مامور اجرای احکام مدنی، مال توقیف نمی‌شود اما اگر بعداً وجود مال متعلق به محکوم‌علیه نزد وی اثبات گردد، محکوم‌له می‌تواند با اثبات ارکان دعوای مسئولیت مدنی، دادخواست جبران خسارت بر علیه شخص ثالث را مطرح نماید.


ماده ۹۳

اگر شخص ثالث از تسلیم عین مال توقیف شده امتناع نماید و دادورز (‌مامور اجرا) به آن مال دسترسی پیدا نکند معادل قیمت آن از‌ دارایی او برای استیفاء محکوم‌به توقیف خواهد شد. ‌در صورتی‌ که شخص ثالث مدعی باشد که مال قبل از مطالبه قسمت اجرا بدون تعدی و تفریط او از بین رفته می‌تواند به دادگاه دادخواست دهد دادگاه ‌در صورتی‌ که دلایل او را موجه تشخیص دهد قراری در باب توقیف عملیات اجرایی تا تعیین تکلیف نهایی صادر می‌کند.


تفسیر ماده 93 قانون اجرای احکام مدنی:

طبق ماده 93 قانون اجرای احکام مدنی، چنانچه مال بازداشت شده بدون تقصیر شخص ثالث از بین برود و این امر را بلافاصله به دادورز اعلام کند، شخص ثالث مسئول نمی‌باشد. در حقیقت ماده 93 قانون اجرای احکام مدنی در صورتی بار اثبات تعدی و تفریط را به دوش شخص ثالث می‌نهد که پس از مطالبه اجرا، مدعی شود که مال پیش از مطالبه بدون تعدی و تفریط تلف شده است.

مطلب مرتبط: نحوه توقیف اموال محکوم‌علیه نزد شخص ثالث در اجرای احکام چگونه است؟

2- چنانچه شخص ثالث پس از آنکه اجرای احکام مال توقیف شده را مطالبه نماید، ادعا کند که مال بازداشت شده پیش از مطالبه تلف شده باشد، اجرائیه علیه وی ادامه پیدا می‌کند مگر آنکه وی به دادگاهی که حکم توسط آن اجرا می‌شود مراجعه و دادخواستی تحت عنوان «تقاضای رسیدگی و صدور حکم مبنی بر احراز و اعلام تلف شدن مال بدون تعدی و تفریط و درخواست صدور قرار توقیف عملیات اجرایی» بر علیه محکوم‌له و محکوم‌علیه مطرح نماید. دادگاه با توجه به دادخواست تقدیمی، ابتدائاً به درخواست صدور قرار توقیف عملیات اجرایی رسیدگی می‌کند نه احراز تلف شدن مال بدون تقصیر، و اگر دلایل خواهان (شخص ثالث) در این‌باره موجه تشخیص داده شود، قرار توقیف عملیات اجرایی را تا تعیین تکلیف نهایی دعوای اقامه شده صادر می‌کند. جهت صدور این قرار نیازی به سپردن تامین نیست.


ماده ۹۴

هرگاه شخص ثالث از تادیه وجه نقد یا طلب حال که نزد او توقیف شده امتناع نماید به میزان وجه مزبور از دارایی او توقیف خواهد شد.


تفسیر ماده 94 قانون اجرای احکام مدنی:

در صورتی که شخص ثالث وجود طلب یا وجه نقد متعلق به محکوم‌علیه را در نزد خود بپذیرد و مال مزبور نزد وی بازداشت شود، هر زمان که مامور اجرا بخواهد به دلالت ماده 89 قانون اجرای احکام مدنی، باید آن را به دایره اجرا تحویل دهد. در صورت مطالبه مامور اجرا و استنکاف شخص ثالث از تادیه وجه نقد یا طلب حال شده به دایره اجرا، به میزان وجه از دارایی وی توقیف می‌گردد.


ماده ۹۵

شخص ثالثی که مال محکوم‌علیه نزد او توقیف شده می‌تواند مال مزبور را هر وقت بخواهد به قسمت اجرا تسلیم کند و قسمت اجرا باید ‌آن را قبول نماید.


تفسیر ماده 95 قانون اجرای احکام مدنی:

شخص ثالث پس از پذیرش وجود وجه نقد/ طلب (طلب حال) یا مال معین متعلق به محکوم‌علیه نزد وی، برای دادن آن به مامور اجرا، لزوماً نیازی به دستور مامور اجرای احکام ندارد و هر زمان که بخواهد می‌تواند آن را تادیه کند.



ماده ۹۶

از حقوق و مزایای کارکنان سازمان‌ها و موسسات دولتی یا وابسته به دولت و شرکت‌های دولتی و شهرداری‌ها و بانک‌ها و شرکت‌ها و بنگاه‌های خصوصی و نظائر آن در صورتی که دارای زن یا فرزند باشند ربع و الّا ثلث توقیف می‌شود.

تبصره 1- توقیف و کسر یک چهارم حقوق بازنشستگی یا وظیفه افراد موضوع این ماده جایز است مشروط بر اینکه دین مربوط به شخص‌ بازنشسته یا وظیفه‌بگیر باشد.

تبصره 2 (اصلاحی 12-11-1394)- حقوق و مزایای نظامیانی که در جنگ هستند و مستمری مددجویان کمیته امداد امام خمینی (ره) و سازمان بهزیستی توقیف نمی‌شود.


تفسیر ماده 96 قانون اجرای احکام مدنی:

1- فی‌الواقع ماده 96 قانون اجرای احکام مدنی، شامل هر شخصی که برای هر یک از اشخاص حقوقی یا حقیقی که برابر قانون کار، در برابر کار خود، حقوق دریافت می‌کند، می‌شود. (محدودیتی که قانونگذار در ماده 96 قانون اجرای احکام مدنی قرار داده است، در خصوص کارمند مرد است. در خصوص کارمند زن چنین مقرره‌ای وجود ندارد.)

2- چنانچه محکوم‌علیه، کارکن شاغل و مرد باشد و دارای همسر باشد چه فرزند داشته باشد و یا نداشته باشد تنها یک چهارم حقوق و مزایای او قابل بازداشت است. همچنین اگر محکوم‌علیه دارای فرزند (فرزند چه تحت تکفل محکوم‌علیه باشد چه نباشد.) باشد، خواه همسر داشته خواه نداشته باشد، باز هم یک چهارم حقوق و مزایای او می‌تواند بازداشت شود.

مطلب مرتبط: بررسی توقیف حقوق مستخدمین در اجرای احکام مدنی

3- چنانچه محکوم‌علیه زن باشد و فرزند داشته باشد، تنها یک چهارم حقوق و مزایای او بازداشت شدنی است؛ اما اگر محکوم‌علیه زن و شاغل باشد و فرزند نداشته باشد، خواه همسر داشته و یا نداشته باشد، ثلث یعنی یک سوم حقوق و مزایای او قابل بازداشت است. (جلد دوم کتاب اجرای احکام مدنی- آقای دکتر عبدالله شمس) (برخلاف نص ماده 96 قانون اجرای احکام مدنی)

4- در مواردی که کارفرما طبق ماده 96 قانون اجرای احکام مدنی به وظیفه قانونی خود مبنی بر پرداخت یک سوم و یا یک چهارم به واحد اجرای احکام خودداری می‌کند با وحدت ملاک از ماده 94 قانون اجرای احکام مدنی به میزان مزبور از دارایی وی توقیف می‌شود.

5- اگر محکوم‌علیه از کارفرما وام‌هایی دریافت نموده باشد که طبق توافق برای بازپرداخت آن ماهیانه مبلغ مشخصی از حقوق محکوم‌علیه کسر شود، در اینجا ثلث یا ربع کل حقوق قابل بازداشت است نه خالص دریافتی.

6- مستند به تبصره 1 ماده 96 قانون اجرای احکام مدنی، توقیف و کسر 1/4 حقوق بازنشستگی منوط است به اینکه دین مربوط به شخص بازنشسته و وظیفه‌بگیر باشد.

7- اداره کل حقوقی قوه قضاییه در نظریه مشورتی شماره 7/1401/347 مورخ 19-06-1401 در خصوص امکان توقیف حقوق و مزایای مستمر و غیرمستمر کارکنان در پاسخ به پرسش «خواهشمند است به پرسش‌های زیر پاسخ دهید:

1- در پرونده‌های مطالبه مهریه که محکوم‌به سکه طلا است و مدیون باید عین سکه را بپردازد؛ چنانچه محکوم‌لها در اجرای ماده 96 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356 توقیف حقوق و مزایای مستمر و غیر مستمر محکوم‌علیه نظیر اضافه‌کار، پاداش، عیدی و تسهیلات دریافتی وی را درخواست کند، اجرای احکام مدنی باید محکوم‌به سکه را به نرخ روز محاسبه و به محل خدمت محکوم‌علیه اعلام کند؛ این در حالی است که با توجه به متغیر بودن قیمت مسکوکات طلا و برداشت تدریجی ماهانه از حساب محکوم‌علیه، محاسبه و معادل‌سازی دقیق مبالغ توقیف‌شده با معادل ریالی سکه به نرخ روز امکان‌پذیر نیست. از سوی دیگر، در این حالت مدت زمان اتمام اقساط نامعلوم است و این امر موجب ایجاد دور و تسلسل خواهد شد؛ در حالی که برداشت‌های تدریجی به درخواست بستانکار صورت گرفته و از موارد تبدیل تعهد است؛ بنا به مراتب یاد شده، آیا معادل‌سازی مبلغ ریالی توقیف شده در هر ماه با نرخ سکه در روز برداشت امری صحیح است؟

2- به موجب ماده 96 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356 توقیف حقوق و مزایای محکوم‌علیه تا میزان یک سوم یا یک چهارم مجاز است و مازاد بر آن جزء مستثنیات دین است؛ لذا چنانچه دادگاه با احراز اعسار مدیون حکم بر تقسیط محکوم‌به صادر کند، آیا محکوم‌له می‌تواند علاوه بر وصول اقساط مقرر در حکم، از اجرای احکام مدنی توقیف حقوق و مزایای محکوم‌علیه را درخواست کند؟ در این صورت، چنانچه محکوم‌علیه به سبب توقیف حقوق و مزایای خود اقساط مقرر را نپردازد، آیا در اجرای ماده 3 قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی مصوب 1394 می‌توان محکوم‌علیه را بازداشت کرد؟

3- ماده 96 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356 توقیف حقوق و مزایای محکوم‌علیه حسب مورد تا میزان یک سوم یا یک چهارم را مجاز دانسته و بین مزایای مستمر و غیر مستمر تفاوتی قائل نشده است؛ اما برخی همکاران قضایی بین مزایای مستمر و غیرمستمر تفکیک نموده و مزایای غیر مستمر را به طور کامل توقیف می‌کنند؛ این امر سبب ایجاد عسر و حرج محکوم‌علیه و عائله وی است. چنانچه محکوم‌علیه اقساط مقرر در حکم تقسیط را پرداخت کند، آیا توقیف تمامی مزایای غیر مستمر وی صحیح است؟

4- چنانچه محکوم‌علیه دارای شغل آزاد باشد و از دستگاه کارتخوان که به حساب شخصی او متصل است، استفاده کند، آیا توقیف حساب مذکور به نحوی که منجر به توقف کار و کسب و کار وی شود صحیح است یا این‌که این حساب و موجودی آن جزء مستثنیات دین محسوب می‌شود؟» بیان داشته است:

«1- اولاً، در مواردی که حکم به پرداخت تعدادی سکه طلا صادر شده باشد، محکوم‌علیه موظف به تأدیه همان تعداد سکه به محکوم‌له است در صورتی که از اجرای حکم امتناع کند و از دارایی‌های محکوم‌علیه نیز نتوان محکوم‌به را به صورت سکه وصول نمود، معادل قیمت سکه‌ها از دیگر اموال وی توقیف می‌شود و به فروش می‌رسد و در این حالت، مادام که معادل قیمت سکه‌ها به محکوم‌له داده نشود، محکوم‌علیه بری‌الذمه نمی‌شود (تبصره ماده 19 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392).

ثانیاً، در فرض سوال، اعمال ماده 96 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356 به منظور استیفای تدریجی محکوم‌به (مهریه زوجه) و کسر حقوق و مزایای محکوم‌علیه به معنای تقسیط محکوم‌به نیست و از آن‌جا که استیفای محکوم‌به از محل حقوق و مزایای محکوم‌علیه مدتی به طول می‌انجامد، تقویم مسکوکات طلا تنها برای همان زمان تقویم ملاک است و هرگاه متعاقباً قیمت مسکوکات طلا افزایش یابد، از آن‌جا که تکلیف زوج به پرداخت عین مسکوکات همچنان به قوت خود باقی است، قیمت یوم‌الاداء ملاک است و تقویم اولیه به معنای توافق بر پرداخت قیمت نیست؛ مگر آن‌که خلاف آن برای دادگاه احراز شود.

2- اولاً، مطابق تبصره یک ماده 11 قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی مصوب 1394، تقسیط محکوم‌به مانع از استیفای بخش اجرا نشده آن از سایر اموال محکوم‌علیه نیست و همچنین مطابق ماده 98 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356، توقیف حقوق و مزایای استخدامی مانع از این نیست که اگر مالی از محکوم‌علیه معرفی شود، برای استیفای محکوم‌به توقیف گردد؛ بنابراین صدور حکم اعسار مانع توقیف یک چهارم یا یک سوم حقوق و مزایای محکوم‌علیه نیست و در صورتی ‌که یک چهارم یا یک سوم حقوق و مزایای ماهانه کمتر از مبلغ هر قسط است، به عنوان بخشی از هر قسط قابل محاسبه است و به این ترتیب وصول همزمان اقساط و کسر حقوق با رعایت ماده 96 قانون اخیرالذکر امکان‌پذیر است.

ثانیاً، برخلاف آنچه در استعلام آمده است، حکم مقرر در ماده 96 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356 حکمی ارفاقی و خارج از مستثنیات دین است که مقنن به نحوی مستقل آن را در ماده 65 این قانون پیش‌بینی کرده بود؛ در فرض عدم پرداخت اقساط در موعد مقرر و عدم کفایت کسر حقوق و مزایای محکوم‌علیه (موضوع ماده 96 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356) جهت پرداخت اقساط و عدم دسترسی به دیگر اموال محکوم‌علیه، وفق بخش دوم ماده 18 قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی مصوب 1394، اعمال ماده 3 این قانون و حبس محکوم‌علیه امکان‌پذیر است.

3- اولاً، مطابق تبصره یک ماده 11 قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی مصوب 1394، تقسیط محکوم‌به مانع از استیفای بخش اجرا نشده آن از سایر اموال محکوم‌علیه نیست.

ثانیاً، کل پرداختی‌های به کارمند نظیر پاداش پایان خدمت که در زمان بازنشستگی به بازنشستگان تعلق می‌گیرد و نیز وجوه اضافه کار، تشویقی، عیدی، کارانه و حق مأموریت و به طور کلی مزایایی که به طور مستمر به کارمند پرداخت نمی‌شود، غیر از حقوق و مزایای مستمر بوده و مقررات ماده 96 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356 راجع به ممنوعیت توقیف و کسر بیش از ربع یا ثلث از حقوق و مزایا جهت استیفاء محکوم‌به شامل آن‌ها نبوده و فقط ناظر به حقوق و مزایای مستمر کارمند است؛ بنابراین می‌توان از محل پرداخت‌های غیر مستمر و بدون محدودیت موضوع ماده 96 یاد شده، محکوم‌به را استیفاء کرد.

4- اولاً، در فرض سوال که محکوم‌علیه دارای شغل آزاد است و بهای کالاها از طریق دستگاه کارت‌خوان (POS) به حساب وی واریز می‌شود، توقیف وجوه این حساب به معنی توقیف خود حساب نیست تا منجر به توقف کسب و کار محکوم‌علیه شود.

ثانیاً، با توجه به این‌که مستثنیات دین در ماده 24 قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی مصوب 1394 احصاء شده و واژه «صرفاً» در صدر ماده مذکور، بر حصری بودن موارد مستثنیات دین تأکید دارد و با عنایت به این‌که قوانین استثنایی خلاف اصل است و در تفسیر آن‌ها باید به ‌قدر متیقن اکتفا شود؛ بنابراین، وجوه حساب شخصی متصل به دستگاه کارت‌خوان شخص مغازه‌دار قانوناً در زمره مستثنیات دین قرار ندارد و در نتیجه، قابل توقیف است.»


ماده ۹۷

در مورد ماده فوق مدیر اجرا مراتب را به سازمان مربوط ابلاغ می‌نماید و رئیس یا مدیر سازمان مکلف است از حقوق و مزایای‌ محکوم‌علیه کسر نموده و به ‌قسمت اجرا بفرستد.


تفسیر ماده 97 قانون اجرای احکام مدنی:

پس از وصول نامه اجرای احکام به سازمان مربوطه، رئیس یا مدیر سازمان وظیفه دارد که طبق دستور واحد اجرای احکام مدنی عمل نماید. اگر کارفرما از واحدهای دولتی یا شهرداری باشد و به دستور اجرا عمل ننماید، نسبت به وی مطابق با ماده 576 قانون مجازات اسلامی (تعزیرات و مجازات‌های بازدارنده) عمل خواهد شد.


ماده ۹۸

توقیف حقوق و مزایای استخدامی مانع از این نیست که اگر مالی از محکوم‌علیه معرفی شود برای استیفای محکوم‌به توقیف گردد ولی‌ اگر مال معرفی شده برای استیفای محکوم‌به کافی باشد توقیف حقوق و مزایای استخدامی محکوم‌علیه موقوف می‌شود.


تفسیر ماده 98 قانون اجرای احکام مدنی:

اگر حقوق و مزایای محکوم‌علیه بازداشت شده و محکوم‌له و یا حتی محکوم‌علیه مالی معرفی نماید که اخذ محکوم‌به از آن شدنی باشد، واحد اجرا می‌بایست به کارفرما دستور دهد که از آن پس از کسر حقوق و مزایای محکوم‌علیه اجتناب ورزد.



ماده ۹۹

قسمت اجرا توقیف مال غیرمنقول را با ذکر شماره پلاک و مشخصات ملک به طرفین و اداره ثبت محل اعلام می‌کند.


تفسیر ماده 99 قانون اجرای احکام مدنی:

1- ملکی که سابقه ثبتی دارد، اگر به نام محکوم‌علیه باشد توقیف می‌شود. در خصوص املاکی که سابقه ثبتی ندارند وفق ماده 101 قانون اجرای احکام مدنی عمل می‌گردد.

2- مطابق با ماده 99 قانون اجرای احکام مدنی، قسمت اجرا مکلف است مراتب توقیف ملک را به طرفین دعوی (محکوم‌له و محکوم‌علیه) نیز ابلاغ کند.


ماده ۱۰۰

اداره ثبت پس از اعلام توقیف در صورتی‌ که ملک به نام محکوم‌علیه ثبت شده باشد مراتب را در دفتر املاک و اگر ملک در جریان ثبت ‌باشد در دفتر ملک بازداشتی و پرونده ثبتی قید نموده به ‌قسمت اجرا اطلاع می‌دهد و اگر ملک به نام محکوم‌علیه نباشد فوراً به قسمت اجرا اعلام‌ می‌دارد.


ماده ۱۰۱

توقیف مال غیرمنقول که سابقه ندارد به عنوان مال محکوم‌علیه وقتی جایز است که محکوم‌علیه در آن تصرف مالکانه داشته باشد و یا‌ محکوم‌علیه به موجب حکم نهایی مالک شناخته شده باشد. ‌در موردی که حکم بر مالکیت محکوم‌علیه صادر شده ولی به مرحله نهایی نرسیده باشد توقیف مال مزبور در ازاء بدهی محکوم‌علیه جایز است ولی ‌ادامه عملیات اجرایی موکول به صدور حکم نهایی است.


تفسیر ماده 101 قانون اجرای احکام مدنی:

1- اصل بر این است که ملکی که فاقد سابقه ثبتی است قابلیت بازداشت ندارد اما تحت شرایطی امکان توقیف آن وجود دارد. مستفاد از ماده 101 قانون اجرای احکام مدنی، جهت توقیف مال غیرمنقولی که سابقه ثبتی ندارد (یعنی در دفتر املاک اداره ثبت به نام هیچکس ثبت نشده است) یکی از دو شرط ذیل باید احراز شود: الف- تصرف مالکانه محکوم‌علیه (مطابق با ماده 35 قانون مدنی، تصرف به عنوان مالکیت، دلیل بر مالکیت است.)، یا ب- صدور حکم نهایی به مالکیت.

2- در موردی که حکم بر مالکیت محکوم‌علیه صادر شده اما نهایی نشده باشد مال توقیف می‌گردد اما ادامه عملیات اجرایی موکول به صدور حکم نهایی است.

مطلب مرتبط: نحوه توقیف مال غیرمنقول فاقد سابقه ثبتی چگونه است؟


ماده ۱۰۲

در صورتی‌ که عوائد یک ساله مال غیرمنقول به تشخیص دادگاه برای اداء محکوم‌به و هزینه اجرایی کافی باشد و محکوم‌علیه حاضر‌ شود که از عوائد آن ملک، محکوم‌به داده شود عین ملک توقیف نمی‌شود و فقط عوائد توقیف و محکوم‌به از آن وصول می‌گردد، در این‌صورت ‌قسمت اجراء مکلف است مراتب را به ثبت محل اعلام نماید.


تفسیر ماده 102 قانون اجرای احکام مدنی:

1- منظور از عوائد در ماده 102 قانون اجرای احکام مدنی، هر منفعتی است که از مال غیرمنقول بدست می‌آید به استثنای اجور (اجرت‌المثل یا اجرت‌المسمی).

2- برخی از اموال غیرمنقول دارای عوائد و منافع هستند که ماهیانه یا سالانه قابل استیفاء می‌باشد. بطور مثال مال مغازه است که به عوائد ملک قابل دریافت است. مستند به ماده 102 قانون اجرای احکام مدنی، جهت توقیف عوائد مال غیرمنقول برای پرداخت محکوم‌به، جمع هر دو شرط ذیل ضروری است:

الف- عوائد یک ساله مال غیرمنقول به تشخیص دادگاه کفاف پرداخت محکوم‌به و هزینه‌های اجرایی را بدهد.

ب- محکوم‌علیه به توقیف عوائد به جای توقیف مال غیرمنقول رضایت دهد.


ماده ۱۰۳

توقیف مال غیرمنقول موجب توقیف منافع آن نمی‌گردد.


تفسیر ماده 103 قانون اجرای احکام مدنی:

مطابق با ماده 103 قانون اجرای احکام مدنی، بازداشت مال غیرمنقول موجب بازداشت منافع آن نمی‌شود مگر اینکه منافع مال غیرمنقول نیز بازداشت شده باشد. بطور مثال توقیف یک باغ سبب توقیف میوه‌های داخل در آن نخواهد شد مگر آنکه محکوم‌له میوه‌های داخل در آن باغ را جداگانه توقیف نماید.


ماده ۱۰۴

توقیف محصول املاک و باغات با رعایت مقررات مواد ۲۵۴ تا ۲۵۷ قانون آیین دادرسی مدنی به‌ عمل می‌آید.


تفسیر ماده 104 قانون اجرای احکام مدنی:

1- منظور از مواد 254 تا 257 قانون آیین دادرسی مدنی، قانون آیین دادرسی مدنی مصوب 1318 است که با تصویب قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1379 نسخ گردیده است.

2- در ارتباط با توقیف محصول املاک و باغات، مطابق با ماده 127 قانون آیین دادرسی مدنی مصوب 1379، امکان توقیف کل محصولات باغ یا مزرعه جهت استیفای محکوم‌به وجود ندارد بلکه اگر محصول جمع‌آوری شده باشد از محصولات املاک و باغ‌ها به مقدار 2/3 سهم محکوم‌علیه از آن محصولات توقیف می‌گردد. اما اگر محصول جمع‌آوری نشده است، برداشت محصول لزوماً باید با حضور دادورز (مامور اجرا) به عمل آید و محکوم‌علیه باید در زمان برداشت، مامور اجرا را مطلع سازد. مامور اجرا محصول را صورت‌برداری می‌کند و در نهایت دوسوم سهم محکوم‌علیه را بازداشت می‌کند.

3- به عقیده آقای دکتر شمس شرط اینکه دوسوم محصول املاک و باعات توقیف شود آن است که محصولات جمع‌آوری شده بر روی زمین باشد لذا اگر محصولات در انباری جمع‌آوری شده باشد و نگهداری شود، امکان توقیف تمام آن وجود دارد.



ماده ۱۰۵

دادورز (‌مامور اجرا) پس از توقیف اموال غیرمنقول صورت اموال را تنظیم و نسخه‌ای از آن را به محکوم‌علیه ابلاغ می‌نماید تا اگر‌ شکایتی داشته باشد ظرف یک هفته کتباً به‌ قسمت اجراء تسلیم دارد. مدیر اجرا به شکایات مزبور رسیدگی و در صورتی که شکایت وارد باشد صورت ‌مشخصات مال توقیف شده را اصلاح یا تجدید می‌نماید.


تفسیر ماده 105 قانون اجرای احکام مدنی:

1- علاوه بر اموال منقول، جهت بازداشت اموال غیرمنقول نیز می‌بایست طبق ماده 105 قانون اجرای احکام مدنی، صورت اموال (صورت‌مجلس بازداشت) تهیه گردد.

2- نسخه‌ای از صورت اموال غیرمنقول می‌بایست به محکوم‌علیه ابلاغ گردد تا اگر وی شکایتی دارد، شکایت خود را کتباً به دادورز اجرا اعلام نماید.

3- مطابق با ماده 105 قانون اجرای احکام مدنی شکایت از صورت اموال غیرمنقول، صرفاً توسط محکوم‌علیه قابل اعتراض است.


ماده ۱۰۶

مراتب زیر باید در صورت اموال غیرمنقول قید شود:

۱- تاریخ و مفاد ورقه اجرائیه.

۲- محلی که مال غیرمنقول در آنجا واقع است.

۳- وصف مال غیرمنقول با ذکر مشخصات ملک و مالک و اینکه ملک مشاع است یا مفروز و اشخاص دیگر نسبت به آن حقی دارند یا نه و اگر‌ حقی دارند چه نوع حقی است و منافع ملک به کسی واگذار شده است یا خیر؟

۴- حدود ملک و مجاورین آن.


ماده ۱۰۷

در صورتی‌ که مساحت ملک معین نباشد دادورز (‌مامور اجرا) مساحت تقریبی آن را در صورت قید می‌کند.


ماده ۱۰۸

محکوم‌علیه حین تنظیم صورت باید اسناد راجع به ملک یا مال غیرمنقول را به دادورز (‌مامور اجرا) ارائه دهد.


تفسیر ماده 108 قانون اجرای احکام مدنی:

1- یکی از تکالیف محکوم‌علیه، تحویل دادن اسناد مربوط به ملک یا مال غیرمنقول به مامور اجرا است.

2- در قانون اجرای احکام مدنی، هیچ ضمانت اجرایی برای عدم تحویل اسناد مربوط به ملک یا مال غیرمنقول به مامور اجرا پیش‌بینی نشده است.


ماده ۱۰۹

هرگاه راجع به تمام یا قسمتی از ملک توقیف شده دعوایی در جریان باشد مراتب در صورت قید و تصریح می‌شود که دعوی در چه‌ مرجعی مورد رسیدگی است.



ماده ۱۱۰

ارزیابی اموال غیرمنقول به ترتیب مقرر در مواد 73 تا 76 این قانون به عمل خواهد آمد.


تفسیر ماده 110 قانون اجرای احکام مدنی:

1- ارزیابی اموال غیرمنقول هیچ تفاوتی با مقررات ارزیابی اموال منقول ندارد.

2- تعیین قیمت اموال (چه اموال غیرمنقول چه اموال منقول) یکی از اقدامات مهم و ضروری پیش از برگزاری مزایده است.

مطلب مرتبط: تعیین قیمت اموال به عنوان یکی از اقدامات لازم پیش از تشکیل جلسه مزایده در دادگاه


ماده ۱۱۱

مال غیرمنقول بعد از تنظیم صورت و ارزیابی حسب مورد موقتاً به مالک یا متصرف ملک تحویل می‌شود و مشارالیه مکلف است‌ ملک را همانطوری که طبق صورت تحویل گرفته تحویل دهد.


تفسیر ماده 111 قانون اجرای احکام مدنی:

1- برخلاف بازداشت اموال منقول که آن را به حافظ می‌سپاریم، در خصوص اموال غیرمنقول، پس از بازداشت، ملک را موقتاً به مالک یا متصرف آن (مانند مستاجر) تحویل می‌دهیم.

2- وفق مقررات ماده 103 قانون اجرای احکام مدنی، بازداشت مال غیرمنقول موجب توقیف منافع آن نمی‌گردد.

3- چنانچه قصد بازداشت ملکی را داشته باشیم که سند رسمی نداشته باشد، با استفاده از ملاک مواد 110 و 111، دادورز اجرای احکام با راهنمایی محکوم‌له به محل ملک مراجعه نموده و ملک را صورت‌برداری می‌کند. طبق ماده 110 قانون اجرای احکام مدنی ملک ارزیابی می‌شود و مطابق با ماده 111 همان قانون این ملک حفظ می‌گردد.


ماده ۱۱۲

در صورتی‌ که عوائد موجود مال غیرمنقول توقیف شود به امینی که طرفین معین کرده‌اند سپرده می‌شود و در صورت عدم تراضی به شخص امینی که دادورز (‌مامور اجرا) معین می‌کند سپرده خواهد شد ولی اگر عوائد وجه نقد باشد به ‌قسمت اجرا تسلیم می‌گردد.




ماده ۱۱۳

بعد از تنظیم صورت مال منقول و ارزیابی آن در صورتی‌ که نسبت به محل و موعد فروش بین محکوم‌له و محکوم‌علیه تراضی شده‌ باشد به همان ترتیب رفتار می‌شود و هرگاه بین طرفین تراضی نشده باشد دادورز (‌مامور اجرا) مطابق مواد بعد اقدام می‌کند.


تفسیر ماده 113 قانون اجرای احکام مدنی:

محکوم‌علیه و محکوم‌له می‌توانند نسبت به محل و موعد فروش اموال بازداشت شده تراضی نمایند. در صورت عدم تراضی، مامور اجرا موعد و محل فروش را مشخص می‌نماید.


ماده ۱۱۴

فروش اموال از طریق مزایده به عمل می‌آید. ‌


ماده ۱۱۵

اگر از طرف دولت یا شهرداری محلی برای فروش اموال منقول معین شده باشد فروش در آن محل به عمل می‌آید و اگر محل‌هایی که معین شده است متعدد باشد فروش در محلی به عمل می‌آید که برای منافع محکوم‌علیه ترجیح داده باشد و تشخیص این امر با مدیر اجرا است. هرگاه از‌ طرف دولت یا شهرداری محلی برای فروش معین نشده باشد محل فروش را مدیر اجراء معین می‌کند.


تفسیر ماده 115 قانون اجرای احکام مدنی:

1- وفق ماده 113 قانون اجرای احکام مدنی تعیین محل فروش علی‌الاصول با تراضی محکوم‌علیه و محکوم‌له تعیین می‌شود. اما چنانچه از طرف دولت یا شهرداری محلی برای فروش مشخص شده باشد، فروش در آن محل به عمل می‌آید و اگر محل‌هایی که معین شده است متعدد باشد، فروش در محلی به عمل می‌آید که برای منافع محکوم‌علیه ترجیح داشته باشد. تشخیص این امر با مدیر اجرا است.

2- همچنین در تعیین محل فروش، مقررات ماده 116 قانون اجرای احکام مدنی نیز می‌بایست رعایت گردد.


ماده ۱۱۶

در مواردی‌ که حمل اموال منقول به محل دیگری مخارج زیاد داشته باشد اشیاء توقیف شده در محلی که حفظ می‌شده به فروش‌ می‌رسد. ‌


تفسیر ماده 116 قانون اجرای احکام مدنی:

به موجب قانون بودجه سال 1402، قوه قضاییه و سازمان ثبت اسناد و املاک کشور مکلف‌اند مزایده‌های شعب اجرای احکام دادگاه‌ها، دوایر اجرای ثبت و تصفیه امور ورشکستگی را از طریق سامانه تدارکات الکترونیکی دولت (ستاد) برگزار کنند. بنابراین دیگر فروش مال در محل تعیین شده موضوع مواد 115 و 116 به جز اموال فاسد شدنی مجاز نیست و مزایده‌ها باید غیرحضوری انجام شود.


ماده ۱۱۷

موعد فروش را مدیر اجرا نظر به کمیت و کیفیت اموال توقیف شده معین و آگهی می‌نماید.


ماده ۱۱۸

آگهی فروش باید در یکی از روزنامه‌های محلی یک نوبت منتشر شود.


تفسیر ماده 118 قانون اجرای احکام مدنی:

1- آگهی فروش اموال منقول باید علاوه بر انتشار در یکی از روزنامه‌های محلی برای یک نوبت، لازم است در قسمت اجرا و محل فروش هم الصاق شود.

2- در خصوص آگهی فروش اموال غیرمنقول، وفق ماده 139 قانون اجرای احکام مدنی، علاوه بر انتشار در یکی از روزنامه‌های محلی برای یک نوبت، الصاق در قسمت اجرا و محل فروش، باید در محل ملک نیز الصاق گردد.

3- ابلاغ وقت مزایده به طرفین در هیچ ماده‌ای از قانون اجرای احکام مدنی پیش‌بینی نشده است اما به عقیده آقای دکتر شمس، اگر جلسه مزایده جهت فروش مال متعلق به شخص ثالث باشد ابلاغ وقت مزایده به شخص ثالث ضروری است.


ماده ۱۱۹

موعد فروش باید طوری معین شود که فاصله بین انتشار آگهی و روز فروش بیش از یک ماه و کمتر از ده روز نباشد. ‌


ماده ۱۲۰

در نقاطی که روزنامه نباشد همچنین در مورد اموالی که قیمت آن‌ها بیش از دویست هزار ریال نباشد آگهی به جای انتشار روزنامه به تعداد ‌کافی در معابر الصاق و تاریخ الصاق در صورتمجلس قید می‌شود.


ماده ۱۲۱

محکوم‌له یا محکوم‌علیه می‌توانند علاوه بر آگهی که به توسط قسمت اجرا به عمل می‌آید آگهی دیگری به خرج خود منتشر نمایند. ‌


ماده ۱۲۲

در آگهی فروش مال منقول نکات ذیل تصریح می‌شود:

1- نوع و مشخصات اموال توقیف شده.

2- روز و ساعت و محل فروش.

3- قیمتی که مزایده از آن شروع می‌شود.


ماده ۱۲۳

آگهی باید علاوه بر انتشار در قسمت اجرا و محل فروش هم الصاق شود. ‌


ماده ۱۲۴

در صورتی‌ که تغییر روز فروش ضرورت پیدا کند مجدداً آگهی خواهد شد.


تفسیر ماده 124 قانون اجرای احکام مدنی:

قانونگذار در ماده 124 قانون اجرای احکام مدنی، تنها تغییر روز فروش آن هم در صورت ضرورت را مجاز دانسته است.


ماده ۱۲۵

فروش با حضور دادورز (‌مامور اجرا) و نماینده دادسرا به عمل می‌آید و صورت‌مجلس فروش به امضاء آن‌ها می‌رسد. ‌


تفسیر ماده 125 قانون اجرای احکام مدنی:

1- مزایده یک عمل تشریفاتی است که می‌بایست با حضور دادورز و نماینده دادسرا (نماینده دادسرا هر شخصی اعم از کارمندان قضایی یا اداری می‌تواند باشد.) انجام گیرد وگرنه باطل است. عقد تشریفاتی عقدی است که برای انعقاد آن علاوه بر ایجاب و قبول نیاز به یک سری تشریفات دیگر دارد که اگر این تشریفات نباشد عقد باطل است. مانند عقد بیمه (باید کتبی باشد.)، فروش اموال شخص محکوم‌علیه، عقد انتقال سهم‌الشرکه شرکت با مسئولیت محدود (می‌بایست حتما با سند رسمی صورت پذیرد) و ... .

2- قسمت اجرا پیش از برگزاری مزایده می‌بایست دادسرا را از برگزاری مزایده آگاه نماید.

مطلب مرتبط: نحوه مزایده اموال منقول در اجرای احکام دادگاه

3- جهت صحت برگزاری مزایده، حضور مامور اجرا و نماینده دادسرا در جلسه مزایده الزامی است. شایان ذکر است که عدم حضور محکوم‌له و محکوم‌علیه خللی به جریان مزایده وارد نمی‌کند.


ماده ۱۲۶

هرکس می‌تواند در مدت پنج روز قبل از روزی که برای فروش معین شده است اموالی را که آگهی شده ملاحظه نماید.


تفسیر ماده 126 قانون اجرای احکام مدنی:

یکی از اقدامات ضروری پیش از برگزاری مزایده، فراهم نمودن زمینه رؤیت اموال برای داوطلبین خرید اموال وفق ماده 126 قانون اجرای احکام مدنی است.


ماده ۱۲۷

محکوم‌له می‌تواند مثل سایرین در خرید شرکت نماید ولی ارزیابان و دادورزها (‌مامورین اجرا) و سایر اشخاصی که مباشر امر فروش هستند همچنین اقرباء نسبی و سببی آنان تا درجه سوم نمی‌توانند در خرید شرکت کنند.


تفسیر ماده 127 قانون اجرای احکام مدنی:

1- همه افراد می‌توانند در مزایده شرکت نمایند، به جز مالک مال توقیف شده و اشخاصی که در ماده 127 قانون اجرای احکام مدنی قید گردیده است (ارزیاب‌های همان پرونده، مامورین اجرا، قاضی‌ای که حکم زیر نظر وی اجرا می‌شود و ...)، حق شرکت در مزایده را ندارند.

2- مالک مال (محکوم‌علیه یا شخص ثالث) هیچ وقت نمی‌تواند در خرید شرکت نماید. اما اگر مالک مال بازداشت شده شخص ثالث باشد، محکوم‌علیه نیز می‌تواند در مزایده شرکت نماید.

3- طبق ماده 130 قانون اجرای احکام مدنی، صاحب مال می‌تواند تقاضا کند که بعضی از اموال او را مقدم یا مؤخر بفروشند یا اینکه خود او بالاترین قیمت پیشنهادی را نقداً پرداخت کند و از فروش آن جلوگیری نماید.

4- گرچه افراد مندرج در ماده 127 قانون اجرای احکام مدنی نمی‌توانند در خرید از طریق مزایده شرکت کنند اما فروش متعارف مال موضوع ماده 59 قانون اجرای احکام مدنی به این اشخاص مجاز است.


ماده ۱۲۸

مزایده از قیمتی که به ترتیب مقرر در مواد ۷۳ تا ۷۵ معین شده شروع می‌شود و مال متعلق به کسی است که بالاترین قیمت را قبول کرده است. ‌


ماده ۱۲۹

دادورز (‌مامور اجرا) می‌تواند پرداخت بهای اموال را به وعده قرار دهد. ‌در این‌صورت برنده مزایده باید ده درصد بها را فی‌المجلس به عنوان سپرده به قسمت اجرا تسلیم نماید. حداکثر مهلت مزبور از یک ماه تجاوز نخواهد‌ کرد و در صورتی که برنده مزایده در موعد مقرر بقیه بهای اموال را نپردازد سپرده او پس از کسر هزینه مزایده به نفع دولت ضبط و مزایده تجدید‌ می‌گردد.


تفسیر ماده 129 قانون اجرای احکام مدنی:

گرچه ماده 129 قانون اجرای احکام مدنی بیان داشته است که برنده مزایده باید ده درصد بها را فی‌المجلس به عنوان سپرده به قسمت اجرا تسلیم نماید لکن مطابق با رویه موجود در سامانه تدارکات الکترونیکی دولت (ستاد)، هر شخصی که قصد شرکت در مزایده را دارد، ده درصد را فی‌المجلس به عنوان سپرده باید پرداخت کند.


ماده ۱۳۰

صاحب مال می‌تواند تقاضا کند که بعضی از اموال او را مقدم یا مؤخر بفروشند و یا اینکه خود او بالاترین قیمت پیشنهادی را نقداً‌ پرداخت و از فروش آن جلوگیری نماید.


تفسیر ماده 130 قانون اجرای احکام مدنی:

منظور بخش اخیر ماده 130 قانون اجرای احکام مدنی آن نیست که مالک مال می‌تواند مانند سایرین در مزایده شرکت نماید بلکه مراد آن است که وی (صاحب مال) می‌تواند در جلسه مزایده شرکت نماید و بالاترین قیمت پیشنهادی را نقداً به برنده مزایده پرداخت کند و از فروش مال خود جلوگیری نماید.


ماده ۱۳۱

هرگاه مالی که مزایده از آن شروع می‌شود خریدار نداشته باشد محکوم‌له می‌تواند مال دیگری از محکوم‌علیه معرفی و تقاضای توقیف‌ و مزایده آن را بنماید یا معادل طلب خود از اموال مورد مزایده به قیمتی که ارزیابی شده قبول کند یا تقاضای تجدید مزایده مال توقیف شده را بنماید و‌ در صورت اخیر مال مورد مزایده به هر میزانی که خریدار پیدا کند به فروش خواهد رفت و هزینه آگهی مجدد به عهده محکوم‌له می‌باشد. و هرگاه ‌طلبکاران متعدد باشند رای اکثریت آن‌ها از حیث مبلغ طلب برای تجدید آگهی مزایده مناط اعتبار است. 


تفسیر ماده 131 قانون اجرای احکام مدنی:

1- با توجه به ماده 128 قانون اجرای احکام مدنی که مقرر داشته: مزایده از قیمتی که به ترتیب مقرر در مواد 73 تا 75 معین شده شروع می‌شود و در ماده 131 قانون مذکور هم مقرر شده که هرگاه مالی که مزایده از آن شروع می‌شود خریدار نداشته باشد، محکوم‌له می‌تواند معادل طلب خود از اموال مورد مزایده به قیمتی که ارزیابی شده قبول کند. لذا به جهات مرقوم به طریق اولی در تجدید مزایده مال مورد مزایده نمی‌تواند به قیمتی کمتر از قیمتی که مزایده از آن شروع شده به فروش برسد، اگرچه این مبلغ ناچیز باشد. مگر اینکه محکوم‌علیه راضی به آن باشد. (نظریه شماره 7/3689 مورخه 24-06-1389 اداره کل حقوقی قوه قضاییه)

2- وفق ماده 131 قانون اجرای احکام مدنی، هرگاه مال مورد مزایده خریدار نداشته باشد، محکوم‌له می‌تواند به 3 روش اقدام نماید: الف- وی می‌تواند مال دیگری از محکوم‌‌علیه معرفی و تقاضای توقیف و مزایده آن را بنماید. ب- معادل طلب خود را از اموال مورد مزایده به قیمتی که ارزیابی شده قبول کند. ج- تقاضای تجدید مزایده مال توقیف شده را بنماید.

لازم به ذکر است که از بین این 3 گزینه، انتخاب گزینه نخست (معرفی مال دیگری از محکوم‌علیه) فی‌المجلس امکان‌پذیر نمی‌باشد، چراکه معرفی مال دیگر نیاز به شناسایی آن دارد و انتخاب یکی از دو گزینه دیگر نیز وابسته به این گزینه است.


ماده ۱۳۲

هرگاه در دفعه دوم هم خریداری نباشد و محکوم‌له نیز مال مورد مزایده را به قیمتی که ارزیابی شده قبول ننماید آن مال به محکوم‌علیه‌ مسترد خواهد شد.


تفسیر ماده 132 قانون اجرای احکام مدنی:

1- با توجه به ماده 132 قانون اجرای احکام مدنی، اجرای مزایده برای بار سوم حتی به درخواست و با هزینه محکوم‌علیه ممکن نیست و اگر محکوم‌له مال مورد مزایده را قبول نکند (با وصف انجام دو بار مزایده و نبودن خریدار)، مال به محکوم‌علیه مسترد می‌شود. (نظریه شماره 7/218 مورخه 09-02-1391 اداره کل حقوقی قوه قضاییه)

2- با وجود مالی که متعلق به محکوم‌علیه بوده و آن را جهت استیفای محکوم‌به معرفی نموده است، چنانچه با برگزاری دو بار مزایده، محکوم‌له یا خریدار دیگر در جلسه مزایده شرکت نکنند و مشتری دیگری هم پیدا نشود و یا با وصف شرکت در مزایده تمایلی برای خرید نشان ندهند و بدین ترتیب جلسه مزایده به پایان برسد، در چنین شرایطی محکوم‌له فقط می‌تواند در اجرای مقررات ماده 131 قانون اجرای احکام مدنی، مال مورد بحث را به قیمت ارزیابی شده قبول کند و الّا مال توقیف شده طبق ماده 132 قانون مرقوم مسترد و با استرداد آن امکان بازداشت مجدد آن منتفی می‌گردد. (نظریه مشورتی 7/1321 مورخه 31-02-1390 اداره کل حقوقی قوه قضاییه)


ماده ۱۳۳

تاریخ فروش و خصوصیات مال مورد فروش و بالاترین قیمتی که پیشنهاد شده و اسم و مشخصات خریدار در صورت‌مجلس نوشته شده و به امضاء خریدار می‌رسد.


ماده ۱۳۴

تسلیم مال فقط بعد از پرداخت تمام بهای آن صورت خواهد گرفت. ‌


ماده ۱۳۵

اگر فروش قسمتی از اموال توقیف شده برای پرداخت محکوم‌به و هزینه‌های اجرایی کافی باشد بقیه اموال فروخته نمی‌شود و به صاحب آن مسترد می‌گردد. ‌


ماده ۱۳۶

در موارد زیر فروش از درجه اعتبار ساقط و مزایده تجدید می‌شود:

۱- هرگاه فروش در غیر روز و ساعت معین یا در غیر محلی که به موجب آگهی تعیین گردیده به عمل آید.

۲- هرگاه کسی را بدون جهت قانونی مانع از خرید شوند و یا بالاترین قیمتی را که خواسته است رد نماید.

۳- در صورتی که مزایده بدون حضور نماینده دادسرا باشد.

۴- در صورتی که خریدار طبق ماده ۱۲۷ ممنوع از خرید بوده باشد.

شکایت راجع به تخلف از مقررات مزایده در موارد مذکور ظرف یک هفته از تاریخ فروش به دادگاه داده می‌شود و قبل از انقضای مهلت مذکور یا قبل از‌ اتخاذ تصمیم دادگاه (‌در صورت وصول شکایت) مال به خریدار تسلیم نخواهد شد.



ماده ۱۳۷

به‌ ترتیب فروش اموال غیرمنقول به استثنای مواردی که در این بحث معین گردیده مانند فروش اموال منقول است. ‌


تفسیر ماده 137 قانون اجرای احکام مدنی:

فروش اموال غیرمنقول همانند فروش اموال منقول انجام می‌پذیرد به جز مواردی که در مواد 138، 139، 140، 141، 142، 143، 144 و 145 قانون اجرای احکام مدنی آمده است.


ماده ۱۳۸

در آگهی فروش باید نکات ذیل تصریح شود:

۱- نام و نام خانوادگی صاحب ملک.

۲- محل وقوع ملک و توصیف اجمالی آن و تعیین اینکه ملک محل سکونت یا کسب و پیشه یا تجارت یا زراعت و غیره است.

۳- تعیین اینکه ملک ثبت شده است یا نه.

۴- تعیین اینکه ملک در اجاره است یا نه و اگر در اجاره است مدت و میزان اجاره.

۵- تصریح به اینکه ملک مشاع است یا مفروز و چه مقدار از آن فروخته می‌شود.

۶- تعیین حقوقی که اشخاص نسبت به آن ملک تحت هر عنوان دارند.

۷- قیمتی که مزایده از آن شروع می‌شود.

۸- ساعت و روز و محل مزایده.


ماده ۱۳۹

آگهی فروش به ترتیب مقرر در مبحث قبل منتشر خواهد شد. آگهی مزبور در محل ملک نیز الصاق می‌گردد. ‌


تفسیر ماده 139 قانون اجرای احکام مدنی:

آگهی فروش مال غیرمنقول علاوه بر آنکه باید وفق ماده 118 قانون اجرای احکام مدنی یک نوبت در یکی از روزنامه‌های محلی منتشر شود، باید در قسمت اجرا ، محل فروش و محل ملک نیز الصاق گردد.


ماده ۱۴۰

هرگاه ملک مشاع باشد فقط سهم محکوم‌علیه به فروش می‌رسد مگر این‌که سایر شرکاء فروش تمام ملک را بخواهند در این‌صورت ‌طلب محکوم‌له و هزینه‌های اجرایی از حصه محکوم‌علیه پرداخت می‌شود.


ماده ۱۴۱

پس از انجام مزایده صورت‌مجلس تنظیم و در آن نام و نام خانوادگی مالک و خریدار و خصوصیات ملک و قیمتی که به فروش رسیده ‌نوشته می‌شود و به ضمیمه پرونده اجرایی به دادگاهی که قسمت اجرای آن دادگاه اقدام به فروش کرده است تسلیم می‌گردد. ‌


ماده ۱۴۲

شکایت راجع به تنظیم صورت ملک و ارزیابی آن و تخلف از مقررات مزایده و سایر اقدامات دادورز (‌مامور اجرا) ظرف یک هفته از‌ تاریخ وقوع به دادگاهی که دادورز (‌مامور اجرا) در آنجا ماموریت دارد داده می‌شود دادگاه در وقت فوق‌العاده به موضوع شکایت رسیدگی و در صورتی‌ که شکایت را وارد و مؤثر دانست اقدامی را که برخلاف مقررات شده است ابطال و دستور مقتضی صادر خواهد نمود. قبل از این که دادگاه در موضوع ‌شکایت اظهارنظر نماید سند انتقال داده نمی‌شود.


تفسیر ماده 142 قانون اجرای احکام مدنی:

1- چنانچه از اقداماتی که دادورز در جریان اجرای حکم انجام داده شکایتی وجود داشته باشد، شخص می‌تواند به دادگاهی که دادورز در آنجا ماموریت دارد شکایت کند. به عبارتی دیگر، شکایت راجع به تخلف از مقررات مزایده مال در دادگاه اجرا کننده حکم (موضوع ماده 26 قانون اجرای احکام مدنی) صورت می‌پذیرد نه دادگاهی که حکم تحت نظر آن اجرا می‌شود (موضوع ماده 25 قانون اجرای احکام مدنی).

2- شکایت از دادورز حتی پس از مزایده مال بازداشت شده نیز ممکن است. لذا چنانچه شکایت در مهلت تقدیم دادگاه شود، دادگاه مکلف به رسیدگی است.

3- چنانچه شخص هرگونه شکایتی از اقدامات مامور اجرا داشته باشد می‌تواند نسبت به آن شکایت نماید، فرقی نمی‌نماید که شکایت برای نمونه از بازداشت مال، صورت‌برداری، ارزیابی، مزایده یا ... باشد.

4- چنانچه دادگاه شکایت را وارد و مؤثر بداند، اقدامات دادورز باطل می‌شود و دادگاه مطابق با ماده 39 قانون اجرای احکام مدنی، دستور به بازگرداندن عملیات اجرایی صادر می‌نماید.


ماده ۱۴۳

دادگاه در صورت احراز صحت جریان مزایده دستور صدور سند انتقال را به نام خریدار می‌دهد و این دستور قطعی است. ‌


تفسیر ماده 143 قانون اجرای احکام مدنی:

1- حتی اگر ذی‌نفع مطابق با ماده 142 قانون اجرای احکام مدنی، از اقدامات دادورز شکایت نکند، دادگاه پیش از اینکه دستور صدور سند انتقال را به نام برنده مزایده (خریدار و یا محکوم‌له) بدهد می‌بایست پرونده اجرایی را بررسی و صحت جریان مزایده را احراز کند.

2- اگر دادگاه پس از بررسی جریان مزایده، مزایده را به علت غیرقانونی بودن جریان آن، ابطال کند، به درخواست ذی‌نفع، دستور بازگرداندن عملیات اجرایی را در بخشی که به نحو غیرقانونی تشخیص داده صادر می‌کند.

3- به موجب رای وحدت رویه شماره 845 مورخه 08-12-1402 هیات عمومی دیوان عالی کشور، چنانچه مقررات شکلی برگزاری مزایده رعایت نگردیده و دادگاه نیز به موجب ماده 143 قانون اجرای احکام مدنی متوجه عدم رعایت مقررات مزایده نگردید و صحت مزایده را به اشتباه تایید نمود، اگر شخصی مدعی وجود تخلفات مؤثر در مزایده باشد، ماده 143 قانون اجرای احکام مدنی مانع از استماع دعوای ابطال مزایده و متعاقباً ابطال سند اجرایی نیست.


ماده ۱۴۴

در مواردی که ملک خریدار نداشته و محکوم‌له آن را در مقابل طلب خود قبول نماید مالک ظرف دو ماه از تاریخ انجام مزایده می‌تواند‌ کلیه بدهی و خسارات و هزینه‌های اجرایی را پرداخته و مانع انتقال ملک به محکوم‌له شود. دادگاه بعد از انقضای مهلت مزبور دستور انتقال تمام یا ‌قسمتی از ملک را که معادل طلب محکوم‌له باشد خواهد داد.


تفسیر ماده 144 قانون اجرای احکام مدنی:

پس از انتقال رسمی ملک مورد مزایده به نام محکوم‌له، معادل طلب وی، تقاضای محکوم‌علیه مبنی بر استرداد ملک با پرداخت محکوم‌به و خسارات دادرسی مسموع نخواهد بود. زیرا مطابق با ماده 144 قانون اجرای احکام مدنی، محکوم‌علیه تنها تا پیش از انتقال ملک و ظرف مدت دو ماهه می‌تواند مانع انتقال ملک گردد.

مطلب مرتبط: قبول مال مورد مزایده از سوی محکوم‌له در واحد اجرای احکام مدنی


ماده ۱۴۵

هرگاه مالک حاضر به امضاء سند انتقال به نام خریدار نشود نماینده دادگاه سند انتقال را در دفترخانه اسناد رسمی به نام خریدار امضاء ‌می‌نماید.



ماده ۱۴۶

هرگاه نسبت به مال منقول یا غیرمنقول یا وجه نقد توقیف شده شخص ثالث اظهار حقی نماید اگر ادعای مزبور مستند به حکم قطعی ‌یا سند رسمی باشد که تاریخ آن مقدم بر تاریخ توقیف است، توقیف رفع می‌شود در غیر این‌‌صورت عملیات اجرایی تعقیب می‌گردد و مدعی حق برای‌ جلوگیری از عملیات اجرایی و اثبات ادعای خود می‌تواند به دادگاه شکایت کند. ‌


تفسیر ماده 146 قانون اجرای احکام مدنی:

1- با توجه به صدر ماده 146 قانون اجرای احکام مدنی، اموال موضوع اعتراض ثالث می‌تواند منقول، غیرمنقول و یا وجه نقد باشد. بنابراین شخص ثالث می‌تواند نسبت به مال بازداشت شده هرگونه حقی را ادعا کند، خواه ادعای مالکیت نسبت به عین یا منافع آن باشد و یا حقوقی مانند حق انتفاع نسبت به مال منقول و غیرمنقول و یا حق ارتفاق نسبت به مال غیرمنقول یا ... .

2- اعتراض ثالث اجرایی فی‌الواقع اعتراض به مدلول رای نیست بلکه اعتراض به بازداشت مالی است که در اجرای رایی بازداشت شده، بی‌آنکه صدور رای و محکومیت هر کدام از طرفین برای معترض ثالث اجرایی اهمیتی داشته باشد.

3- رفع بازداشت از مالی که بازداشت شده در واقع بازگرداندن عملیات اجرایی به حالت پیش از اجرا می‌باشد.

مطلب مرتبط: اعتراض ثالث اجرایی چیست؟

4- مستفاد از بند 56 بخشنامه شماره: ۴۶۶۴/۱۰ مورخ 11-04-1404 رییس کل دادگستری تهران و بیان نکاتی درباره اجرای احکام مدنی، از آنجایی که قانونگذار در ماده 146 قانون اجرای احکام مدنی بیان نموده است «اگر ادعای مزبور مستند به حکم قطعی یا سند رسمی باشد که تاریخ آن مقدم بر تاریخ توقیف است»، تاریخ مقدم به سند رسمی بر می‌گردد. لذا هرگاه شخص ثالث ادعای حقی نماید که مستند به حکم قطعی باشد هر چند تاریخ آن مؤخر بر تاریخ توقیف باشد واحد اجرای احکام باید توقیف را رفع کند.

مطلب مرتبط: نمونه دادخواست اعتراض ثالث اجرایی نسبت به توقیف خودرو

5- اعتراض ثالث حکمی نسبت به احکام قطعی به استناد ماده 44 قانون اجرای احکام مدنی ناظر به ماده 117 به بعد قانون آیین دادرسی مدنی رسیدگی می‌شود ولی اعتراض ثالث اجرایی نسبت به مال توقیف شده وفق مادتین 146 و 147 قانون اجرای احکام مدنی صورت می‌گیرد. (بند 64 بخشنامه شماره: ۴۶۶۴/۱۰ مورخ 11-04-1404 رییس کل دادگستری تهران و بیان نکاتی درباره اجرای احکام مدنی)


ماده ۱۴۷

شکایت شخص ثالث در تمام مراحل بدون رعایت تشریفات آیین دادرسی مدنی و پرداخت هزینه دادرسی رسیدگی می‌شود. مفاد ‌شکایت به طرفین ابلاغ می‌شود و دادگاه به دلایل شخص ثالث و طرفین دعوی به هر نحو و در هر محل که لازم بداند رسیدگی می‌کند و در صورتی‌ که‌ دلایل شکایت را قوی یافت قرار توقیف عملیات اجرایی را تا تعیین تکلیف نهایی شکایت صادر می‌نماید. در این‌صورت اگر مال مورد اعتراض منقول‌ باشد دادگاه می‌تواند با اخذ تامین مقتضی دستور رفع توقیف و تحویل مال را به معترض بدهد. ‌به شکایت شخص ثالث بعد از فروش اموال توقیف شده نیز به‌ ترتیب فوق رسیدگی خواهد شد. ‌

تبصره- محکوم‌له می‌تواند مال دیگری را از اموال محکوم‌علیه به جای مال مورد اعتراض معرفی نماید. در این‌ صورت آن مال توقیف و از مال‌ مورد اعتراض رفع توقیف می‌شود و رسیدگی به شکایت شخص ثالث نیز موقوف می‌گردد.


تفسیر ماده 147 قانون اجرای احکام مدنی:

1- چنانچه مال منقولی بازداشت شده و به فروش رسیده باشد و پیش از تسلیم به خریدار شکایت شخص ثالث اجرایی مطرح شود، دادگاهی که حکم توسط آن اجرا شده، به ترتیب مقرر در ماده 147 قانون اجرای احکام مدنی به آن رسیدگی و اتخاذ تصمیم می‌نماید. همچنین اگر مالی که بازداشت شده و به فروش رسیده و مورد ادعای شخص ثالث قرار گرفته غیرمنقول باشد، شکایت شخص ثالث، اگر پیش از تنظیم سند انتقال اجرایی مطرح شود، دادگاهی که حکم توسط آن اجرا شده، به ترتیب مقرر در ماده 147 قانون مذکور، به آن رسیدگی نموده و در صورت وارد بودن شکایت، حکم بر بطلان مزایده و آزاد شدن مال، صادر می‌نماید. (جلد دوم کتاب اجرای احکام مدنی- آقای دکتر عبدالله شمس)

2- اما چنانچه ادعای شخص ثالث، در اموال منقول، پس از تسلیم مال به خریدار و در اموال غیرمنقول، پس از تنظیم سند انتقال اجرایی مطرح شود، با توجه به اینکه پرونده اجرایی در رابطه میان محکوم‌له و محکوم‌علیه در مورد همان مال مختومه می‌شود، معترض ثالث اجرایی راهی جز اقامه دعوا مطابق با قواعد عام آیین دادرسی مدنی (تقدیم دادخواست، پرداخت هزینه دادرسی، رعایت تشریفات و ...) در دادگاهی که برابر قواعد عام صالح است، نخواهد داشت.

3- هرچند به موجب ماده 147 قانون اجرای احکام مدنی، دعوای اعتراض ثالث اجرایی از تشریفات دادرسی تبعیت نمی‌کند، مع‌الوصف رعایت اصول و قواعد آمره دادرسی از جمله ابلاغ دادخواست و ضمائم آن به خوانده دعوا (موضوع ماده 67 قانون آیین دادرسی مدنی) که در راستای رعایت اصل تناظر و حقوق دفاعی خوانده صورت می‌پذیرد، امری الزامی است.

4- به موجب رای وحدت رویه 802 مورخه 18-09-1399 هیات عمومی دیوان عالی کشور، دادگاه معطی نیابت صلاحیت رسیدگی نسبت به اعتراض به عملیات اجرایی را دارد. فرض بفرمایید دادگاه حقوقی تهران اجرائیه‌ای را صادر نموده است، محکوم‌له ضمن معرفی مالی از محکوم‌علیه (فرضاً یک دستگاه تراش) در شهر شیراز، خواستار توقیف آن می‌گردد، دادگاه تهران نیابت به دادگاه شهر شیراز می‌دهد تا اقدام به توقیف دستگاه مزبور نماید. واحد اجرای احکام شیراز در راستای دستور حاصله، اقدام به توقیف دستگاه به عنوان مال محکوم‌علیه می‌نماید. حال اگر شخصی مدعی مالکیت نسبت به دستگاه توقیف شده گردد می‌بایست به دادگاه تهران (دادگاه معطی نیابت) اعتراض ثالث اجرایی نماید نه شیراز (دادگاه مجری نیابت)!

مطلب مرتبط: اعتراض ثالث اجرایی چیست؟

5- مستند به بند 57 بخشنامه شماره: ۴۶۶۴/۱۰ مورخ 11-04-1404 رییس کل دادگستری تهران و بیان نکاتی درباره اجرای احکام مدنی، «توقیف عملیات اجرایی موضوع ماده 147 قانون اجرای احکام مدنی نسبت اموال غیرمنقول به منزله رفع توقیف از مال نمی‌باشد.».



ماده ۱۴۸

در هر مورد که اجرائیه‌های متعدد به‌ قسمت اجراء رسیده باشد، دادورز (‌مامور اجرا) باید حق تقدم هر یک از محکوم‌لهم را به ترتیب ‌زیر رعایت نماید:

۱- اگر مال منقول یا غیرمنقول محکوم‌علیه نزد محکوم‌له رهن یا وثیقه یا مورد معامله شرطی و امثال آن یا در توقیف تامینی یا اجرایی باشد ‌محکوم‌له نسبت به مال مزبور به میزان محکوم‌به بر سایر محکوم‌لهم حق تقدم خواهد داشت.

۲- خدمه خانه و کارگر و مستخدم محل کار محکوم‌علیه نسبت به حقوق و دستمزد شش ماه خود.

۳- نفقه زن و هزینه نگهداری اولاد صغیر محکوم‌علیه برای مدت شش ماه و مهریه تا میزان دویست هزار یال.

۴- بستانکاران طبقات مذکور در بندهای دوم و سوم نسبت به بقیه طلب خود و سایر بستانکاران.


ماده ۱۴۹

پس از اینکه بستانکاران به ترتیب هر طبقه طلب خود را از اموال محکوم‌علیه وصول نمودند اگر چیزی زائد از طلب آن‌ها بقای بماند به طبقه بعدی داده می‌شود و در هر یک از طبقات دوم تا چهارم اگر بستانکاران متعدد باشند مال محکوم‌علیه به نسبت طلب بین آن‌ها تقسیم می‌گردد.



ماده ۱۵۰

وجوهی که در نتیجه فروش مال توقیف شده یا به طریق دیگر از محکوم‌علیه وصول می‌شود به میزان محکوم‌به و هزینه‌های اجرایی به محکوم‌له داده خواهد شد و اگر زائد باشد بقیه به محکوم‌علیه مسترد می‌شود.


تفسیر ماده 150 قانون اجرای احکام مدنی:

وجوهی که از محکوم‌علیه در احکامی به دست می‌آیند که اجرای آن مستلزم گرفتن وجهی از محکوم‌علیه باشد، ابتدا در صندوق دادگستری سپرده شده و قبض سپرده آن در پرونده اجرایی بایگانی می‌شود. سپس به درخواست محکوم‌له به میزان محکوم‌به و هزینه‌هایی اجرایی که انجام داده است به وی داده شده و همزمان حق اجرای حکم نیز برداشت می‌شود و اگر مانده‌ای داشته باشد به درخواست محکوم‌علیه به وی بازگردانده می‌شود.

مطلب مرتبط: هزینه‌های ضروری اجرای حکم کدام‌اند؟


ماده ۱۵۱

در صورتی‌ که وجوه حاصل کمتر از میزان محکوم‌به و هزینه‌های اجرایی باشد به درخواست محکوم‌له برای وصول بقیه طلب او از‌ سایر اموال محکوم‌علیه توقیف می‌شود.


ماده ۱۵۲

در مقابل وجهی که به محکوم‌له داده می‌شود دو نسخه رسید اخذ می‌گردد یک نسخه از آن به محکوم‌علیه تسلیم و نسخه دیگر در‌ پرونده اجرایی بایگانی می‌گردد.


ماده ۱۵۳

در موردی که محکوم‌له بیش از یک نفر باشد و دارائی دیگری برای محکوم‌علیه غیر از مال توقیف شده معلوم نشود و هیچ یک از‌ طلبکاران بر دیگری حق تقدم نداشته باشند از وجه وصول شده معادل هزینه اجرایی به کسی که آن را پرداخته است داده می‌شود و بقیه بین طلبکارانی که تا آن تاریخ اجرائیه صادر و درخواست استیفاء طلب خود را نموده‌اند به نسبت طلبی که دارند با رعایت مواد ۱۵۴ و ۱۵۵ تقسیم می‌شود.


تفسیر ماده 153 قانون اجرای احکام مدنی:

چنانچه وجوه به دست آمده از محکوم‌علیه کفاف محکوم‌به، هزینه‌های اجرایی و حق اجرای حکم را ننماید، پرداخت هزینه‌های اجرایی در اولویت است. منظور از هزینه اجرایی هزینه‌هایی را دربر می‌گیرد که برای اجرای حکم ضرورت داشته (مانند دستمزد کارشناس، هزینه آگهی مزایده، اجرت حافظ و ...) و محکوم‌له پرداخته و یا باید پرداخت شود. لذا نظر به ماده 153 قانون اجرای احکام مدنی، بدواً هزینه‌های اجرایی پرداخت می‌گردد و اگر مبلغی باقی ماند باید بابت محکوم‌به در اختیار محکوم‌له قرار داده شود و پس از پرداخت تمامی محکوم‌به وجهی باقی ماند، هر بخشی از حق اجرای حکم که ممکن باشد از آن برداشت شود.


ماده ۱۵۴

تقسیم‌نامه را دادورز (‌مامور اجرا) تنظیم و به طلبکاران اخطار می‌نماید تا از میزان سهم خود مطلع گردند.


ماده ۱۵۵

هر یک از طلبکاران که شکایتی از ‌ترتیب تقسیم داشته باشد می‌تواند ظرف یک هفته از تاریخ اخطار دادورز (‌مامور اجرا) راجع ‌به ترتیب تقسیم به دادگاه مراجعه کند. ‌دادگاه در جلسه اداری به شکایت رسیدگی و تصمیم قطعی اتخاذ می‌نماید در این‌صورت تقسیم پس از تعیین تکلیف شکایت در دادگاه به عمل می‌آید.


ماده ۱۵۶

در صورتی‌ که به طلبکاری زائد از سهم او داده شده باشد مقدار زائد به نحوی که در ماده ۳۹ مقرر گردیده مسترد می‌شود.


ماده ۱۵۷

خسارت تاخیر تادیه در صورتی که حکم دادگاه تا تاریخ وصول مقرر شده باشد تا زمان تنظیم تقسیم‌نامه جزء طلب محکوم‌له محسوب ‌خواهد شد.



ماده ۱۵۸

هزینه‌های اجرایی عبارت است از:

1- پنج درصد مبلغ محکوم‌به بابت حق اجرای حکم که بعد از اجراء وصول می‌شود. در دعاوی مالی که خواسته وجه نقد نیست حق اجراء به مأخذ بهای خواسته که در دادخواست تعیین و مورد حکم قرار گرفته حساب می‌شود مگر اینکه دادگاه قیمت دیگری برای خواسته معین نموده باشد.

2- هزینه‌هایی که برای اجرای حکم ضرورت داشته باشد مانند حق‌الزحمه خبره و کارشناس و ارزیاب و حق حفاظت اموال و نظایر آن.


ماده ۱۵۹

در تخلیه مورد اجاره غیرمنقول صدی ده اجاره‌بهای سه ماه و در سایر مواردی که قانوناً تعیین بهای خواسته لازم نیست از هزار ریال تا‌ پنج هزار ریال به تشخیص دادگاه بابت حق اجراء دریافت می‌شود.


ماده ۱۶۰

پرداخت حق اجراء پس از انقضای ده روز از تاریخ ابلاغ اجرائیه بر عهده محکوم‌علیه است ولی در صورتی که طرفین سازش کنند یا بین خود ترتیبی برای اجرای حکم بدهند نصف حق اجراء دریافت خواهد شد. و در صورتی که محکوم‌به بیست هزار ریال یا کمتر باشد حق اجراء تعلق نخواهد گرفت.


ماده ۱۶۱

اگر محکوم‌به وجه نقد باشد حق اجراء هم ضمن آن وصول می‌گردد و هرگاه محکوم‌له بعد از شروع اقدامات اجرایی رأساً محکوم‌به را‌ وصول نموده باشد و محکوم‌علیه حاضر به پرداخت حق اجراء نشود حق مزبور از اموال محکوم‌علیه طبق مقررات اجرای احکام وصول می‌گردد. ‌در این‌صورت هزینه‌هایی که برای توقیف و فروش اموال محکوم‌علیه لازم باشد از صندوق دادگستری پرداخت شده و پس از وصول آن به صندوق مسترد می‌گردد.


ماده ۱۶۲

دادورز (‌مامور اجرا) باید حق اجراء را بلافاصله پس از وصول در قبال اخذ دو نسخه رسید به صندوق دادگستری پرداخت کند و یک‌ نسخه از رسید مزبور را به محکوم‌علیه تسلیم و نسخه دیگری را پیوست پرونده اجرایی نماید.


ماده ۱۶۳

دادورز (‌مامور اجرا) باید جریمه نقدی مقرر در حکم قطعی را نیز به ترتیب مذکور در این قانون وصول نماید.


ماده ۱۶۴

اجرای موقت حکم حق اجراء ندارد ولی اگر اجرای موقت به ‌اجرای قطعی حکم منتهی شود حق اجراء وصول می‌گردد. ‌


ماده ۱۶۵

راجع به احکامی که قبل از خاتمه رسیدگی فرجامی نسبت به آن‌ها اجرائیه صادر گردیده حق اجراء پس از وصول در صندوق دادگستری ‌می‌ماند تا در صورت نقض حکم به محکوم‌علیه مسترد گردد. ‌


ماده ۱۶۶

پنجاه درصد از حق اجراء طبق آئین‌نامه وزارت دادگستری به مصرف تهیه و بهبود وسائل لازم برای تسریع اجرای احکام و پاداش متصدیان اجراء می‌رسد و بقیه به حساب درآمد اختصاصی وزارت دادگستری منظور می‌گردد. ‌


ماده ۱۶۷

مقررات این قانون شامل اجرائیه‌هایی نیز خواهد بود که قبل از این قانون صادر گردیده و در جریان اجراء می‌باشند لیکن آن مقدار از‌ اقدامات اجرایی که مطابق قانون سابق به عمل آمده معتبر است.


ماده ۱۶۸

هرگاه از تاریخ صدور اجرائیه بیش از پنج سال گذشته و محکوم‌له عملیات اجرایی را تعقیب نکرده باشد اجرائیه بلااثر تلقی می‌شود و‌ در این مورد اگر حق اجراء وصول نشده باشد دیگر قابل وصول نخواهد بود. محکوم‌له می‌تواند مجدداً از دادگاه تقاضای صدور اجرائیه نماید ولی در‌ مورد اجرای هر حکم فقط یک بار حق اجراء دریافت می‌شود.


تفسیر ماده 168 قانون اجرای احکام مدنی:

1- در مورد اجرائیه‌ای که به تقاضای محکوم‌له صادر ولی پس از صدور آن، محکوم‌له هیچگونه مراجعه‌ای به دایره اجراء نداشته و عملیات اجرایی شروع نشده است، با گذشت 5 سال از تاریخ صدور اجرائیه، به تجویز ماده 168 قانون اجرای احکام مدنی، آن اجرائیه الغاء و بلااثر می‌شود ولی چنانچه اجرائیه صادر و عملیات اجرایی شروع شده باشد، اعم از اینکه عدم تعقیب پرونده اجرایی از ناحیه محکوم‌له باشد و یا غیر، مورد از شمول ماده فوق‌الذکر خارج است. (نظریه شماره 7/93/3143 مورخه 16-12-1393 اداره کل حقوقی قوه قضاییه)

2- در صورتی که عملیات اجرایی توسط محکوم‌له شروع و وی قسمتی از محکوم‌به را از طریق مزایده وصول نماید، قطع مرور زمان و عدم پیگیری ادامه اجرای حکم به مدت 5 سال از تاریخ صدور اجرائیه، نمی‌تواند به منزله انصراف وی از تعقیب اجراء تلقی گردد و بدین لحاظ مختومه نمودن پرونده پیش از پایان عملیات اجرایی قانونی نمی‌باشد.

مطلب مرتبط: مدت اعتبار اجرائیه دادگاه چقدر است؟



ماده ۱۶۹

احکام مدنی صادر از دادگاه‌های خارجی در صورتی که واجد شرایط زیر باشد در ایران قابل اجراء است مگر اینکه در قانون به ترتیب دیگری مقرر شده باشد:

1- حکم از کشوری صادر شده باشد که به‌موجب قوانین خود یا عهود یا قراردادها احکام صادره از دادگاه‌های ایران در آن کشور قابل اجراء باشد یا‌ در مورد اجرای احکام معامله متقابل نماید.

2- مفاد حکم مخالف با قوانین مربوط به نظم عمومی یا اخلاق حسنه نباشد.

3- اجرای حکم مخالف با عهود بین‌المللی که دولت ایران آن را امضاء کرده یا مخالف قوانین مخصوص نباشد.

4- حکم در کشوری که صادر شده قطعی و لازم‌الاجراء بوده و به علت قانونی از اعتبار نیفتاده باشد.

5- از دادگاه‌های ایران حکمی مخالف دادگاه خارجی صادر نشده باشد.

6- رسیدگی به موضوع دعوی مطابق قوانین ایران اختصاص به دادگاه‌های ایران نداشته باشد.

7- حکم راجع به اموال غیرمنقول واقع در ایران و حقوق متعلق به آن نباشد.

8- دستور اجرای حکم از مقامات صلاحیت‌دار کشور صادرکننده حکم صادر شده باشد.


ماده ۱۷۰

مرجع تقاضای اجرای حکم دادگاه شهرستان محل اقامت یا محل سکونت محکوم‌علیه است و اگر محل اقامت یا محل سکونت ‌محکوم‌علیه در ایران معلوم نباشد دادگاه شهرستان تهران است.


تفسیر ماده 170 قانون اجرای احکام مدنی:

درخواست اجرای احکام خارجی در صلاحیت دادگاه عمومی محل اقامت یا محل سکونت محکوم‌علیه است و اگر محل اقامت یا محل سکونت ‌محکوم‌علیه در ایران معلوم نباشد، صدور اجرائیه در صلاحیت دادگاه عمومی تهران است.

مطلب مرتبط: شرایط اجرای حکم صادره از دادگاه خارجی در ایران چیست؟


ماده ۱۷۱

در صورتی که در معاهدات و قراردادهای بین دولت ایران و کشور صادرکننده حکم به ترتیب و شرایطی برای اجرای حکم مقرر شده باشد‌ همان ترتیب و شرایط متبع خواهد بود.


ماده ۱۷۲

اجرای حکم باید کتباً تقاضا شود و در تقاضانامه مزبور نام محکوم‌له و محکوم‌علیه و مشخصات دیگر آن‌ها قید گردد.


تفسیر ماده 172 قانون اجرای احکام مدنی:

شخصی که درخواست اجرای حکم خارجی را دارد، علاوه بر آنکه می‌بایست نام خود و محکوم‌علیه را در درخواست قید نماید، باید مدارک لازم موضوع ماده 173 قانون اجرای احکام مدنی را نیز ضمیمه درخواست خود بنماید.

مطلب مرتبط: شرایط اجرای حکم صادره از دادگاه خارجی در ایران چیست؟


ماده ۱۷۳

به تقاضانامه اجرای حکم باید مدارک زیر پیوست شود:

1- نسخه‌ای از رونوشت حکم دادگاه خارجی که صحت مطابقت آن با اصل به وسیله مامور سیاسی یا کنسولی کشور صادرکننده حکم گواهی شده باشد با ترجمه رسمی گواهی شده آن به زبان فارسی.

2- رونوشت دستور اجرای حکمی که از طرف مرجع صلاحیت‌دار مربوط صادر شده با ترجمه گواهی شده آن.

3- گواهی نماینده سیاسی یا کنسولی ایران در کشوری که حکم از آنجا صادر شده یا نماینده سیاسی یا کنسولی کشور صادرکننده حکم در ایران راجع به صدور و دستور اجرای حکم از مقامات صلاحیت‌دار.

4- گواهی امضاء نماینده سیاسی یا کنسولی کشور خارجی مقیم ایران از طرف وزارت امور خارجه.


تفسیر ماده 173 قانون اجرای احکام مدنی:

جهت درخواست اجرای حکم خارجی، مدارک ذیل می‌بایست پیوست درخواست اجرای حکم باشد:

الف- رونوشت گواهی شده حکم خارجی

ب- رونوشت گواهی شده دستور اجرای حکم از کشور مبدأ (کشور مبدأ باید بر روی حکم صادره، اجرائیه صادر نموده باشد.)

ج- گواهی نماینده سیاسی و کنسولی ایران در کشور مبدأ

مطلب مرتبط: شرایط اجرای حکم صادره از دادگاه خارجی در ایران چیست؟


ماده ۱۷۴

مدیر دفتر دادگاه عین تقاضا و پیوست‌های آن را به دادگاه می‌فرستد و دادگاه در جلسه اداری فوق‌العاده با بررسی تقاضا و مدارک ضمیمه آن قرار قبول تقاضا و لازم‌الاجراء بودن حکم را صادر و دستور اجراء می‌دهد و یا با ذکر علل و جهات رد تقاضا را اعلام می‌نماید.


تفسیر ماده 174 قانون اجرای احکام مدنی:

پس از درخواست اجرای حکم از دادگاه صلاحیت‌دار (جهت مطالعه دادگاه صالح جهت اجرای حکم خارجی در ایران ماده 170 قانون اجرای احکام مدنی و تفسیر ذیل آن مطالعه گردد.)، دادگاه یک جلسه اداری به صورت فوق‌العاده تشکیل می‌دهد و مدارک موضوع ماده 173 قانون اجرای احکام مدنی را بررسی می‌نماید. اگر دادگاه مدارک متقاضی را بپذیرد و قرار قبولی تقاضا را صادر نماید، دستور اجرای حکم را می‌دهد (قرار قبولی تقاضا قابل اعتراض نیست)، اما اگر مدارک متقاضی را کافی نداند با ذکر جهات، قرار رد تقاضای اجرای حکم را صادر نماید، قرار مزبور علاوه بر آنکه به متقاضی (محکوم‌له) ابلاغ می‌گردد، به استناد ماده 175 قانون اجرای احکام مدنی، ظرف مدت ده روز قابل اعتراض در دادگاه تجدیدنظر است.

مطلب مرتبط: شرایط اجرای حکم صادره از دادگاه خارجی در ایران چیست؟


ماده ۱۷۵

قرار رد تقاضا باید به متقاضی ابلاغ شود و نامبرده می‌تواند ظرف ده روز از آن پژوهش بخواهد.


تفسیر ماده 175 قانون اجرای احکام مدنی:

به دلالت ماده 174 قانون اجرای احکام مدنی، دادگاه نخستین در جلسه فوق‌العاده به درخواست اجرای حکم خارجی رسیدگی می‌نماید اگر دادگاه مدارک متقاضی را بپذیرد و قرار قبولی تقاضا را صادر نماید، دستور اجرای حکم را می‌دهد (قرار قبولی تقاضا قابل اعتراض نیست)، اما اگر مدارک متقاضی را کافی نداند با ذکر جهات، قرار رد تقاضای اجرای حکم را صادر نماید، قرار مزبور علاوه بر آنکه به متقاضی (محکوم‌له) ابلاغ می‌گردد، به استناد ماده 175 قانون اجرای احکام مدنی، ظرف مدت ده روز قابل اعتراض در دادگاه تجدیدنظر استان خواهد بود.

مطلب مرتبط: شرایط اجرای حکم صادره از دادگاه خارجی در ایران چیست؟


ماده ۱۷۶

دادگاه مرجع پژوهش در جلسه اداری فوق‌العاده به موضوع رسیدگی و در صورت وارد بودن شکایت با فسخ رای پژوهش خواسته امر به اجرای حکم صادر می‌نماید و در غیر این‌صورت آن را تایید می‌کند. ‌رای دادگاه قابل فرجام نخواهد بود.


تفسیر ماده 176 قانون اجرای احکام مدنی:

1- همانگونه که به شرح مواد پیشین بیان گردید، درخواست اجرای احکام خارجی در صلاحیت دادگاه عمومی محل اقامت یا محل سکونت محکوم‌علیه است و اگر محل اقامت یا محل سکونت ‌محکوم‌علیه در ایران معلوم نباشد، صدور اجرائیه در صلاحیت دادگاه عمومی تهران است (ماده 170 قانون اجرای احکام مدنی). دادگاه نخستین به صراحت ماده 174 قانون اجرای احکام مدنی در جلسه فوق‌العاده به درخواست اجرای حکم خارجی رسیدگی می‌نماید اگر دادگاه مدارک متقاضی را بپذیرد و قرار قبولی تقاضا را صادر نماید، دستور اجرای حکم را می‌دهد (قرار قبولی تقاضا قابل اعتراض نیست)، اما اگر مدارک متقاضی را کافی نداند با ذکر جهات، قرار رد تقاضای اجرای حکم را صادر نماید، قرار مزبور علاوه بر آنکه به متقاضی (محکوم‌له) ابلاغ می‌گردد، به استناد ماده 175 قانون اجرای احکام مدنی، ظرف مدت ده روز قابل اعتراض در دادگاه تجدیدنظر است.

اگر دادگاه تجدیدنظر اعتراض را وارد بداند با فسخ قرار رد تقاضا، دستور اجرای حکم را می‌دهد و اگر با دادگاه بدوی موافق باشد و حکم را قابل اجرا نداند آن را تایید می‌کند.

2- ماده 176 قانون اجرای احکام مدنی، استثنایی بر ماده 5 قانون اجرای احکام مدنی است چراکه اصل بر آن است که صدور اجرائیه با دادگاه نخستین است مگر در شرایط مقرر در ماده 176 قانون مذکور.

مطلب مرتبط: شرایط اجرای حکم صادره از دادگاه خارجی در ایران چیست؟


ماده ۱۷۷

اسناد تنظیم شده لازم‌الاجراء در کشورهای خارجی به همان ‌ترتیب و شرایطی که برای اجرای احکام دادگاه‌های خارجی در ایران مقرر‌ گردیده قابل اجراء می‌باشد و به علاوه نماینده سیاسی یا کنسولی ایران در کشوری که سند در آنجا تنظیم شده باشد باید موافقت تنظیم سند را با قوانین‌ محل گواهی نماید.


ماده ۱۷۸

احکام و اسناد خارجی طبق مقررات اجرای احکام مدنی به مرحله اجراء گذارده می‌شود.


ماده ۱۷۹

ترتیب رسیدگی به اختلافات ناشی از اجرای احکام و اسناد خارجی و اشکالاتی که در جریان اجراء پیش می‌آید همچنین ترتیب توقیف ‌عملیات اجرایی و ابطال اجرائیه به نحوی است که در قوانین ایران مقرر است. مرجع رسیدگی دادگاه‌های مذکور در ماده ۱۷۰ می‌باشد.


ماده ۱۸۰

موارد مندرج در باب ششم قانون اصول محاکمات حقوقی مصوب ۱۳۲۹ قمری و مواد راجع به اجرای احکام در قانون تسریع‌ محاکمات و سایر قوانینی که مخالف این قانون باشد ملغی است.


01 آذر 1402 195094

افزودن دیدگاه

امتیاز شما :

دیدگاه کاربران

دیدگاهی ثبت نشده است.